سعید آل بویه Saeid Alebooyeh
یکی از ابزارهای که برای تعیین موقعیت مالی شرکت ها مورد استفاده قرار میگیرد تجزیه و تحلیل نسبتهای مالی است. در واقع نسبتهای مالی واقعیتهای مهمی را در ارتباط با عملیات و وضعیت مالی یک شرکت آشکار میسازد. قائده محاسبه نسبتها آن است که رابطه بین اقلام عمده صورتهای مالی دقت پیدا میکند. همچنین با استفاده از آن مشکلات و نقاط ضعف و قوت مالی شرکتها تعیین می گردد .
البته نسبت ها وقتی بیشتر مفهوم پیدا می کنند که با سایر نسبت ها در گذشته همان شرکت و یا با مؤسسات مشابه و یا با استانداردهای مطلوب صنعت مربوط مقایسه شوند
تحلیل گران مالی به منظور تحلیل وضعیت مالی یک شرکت از نسبت های مالی استفاده می کنند .
نسبت های مالی می تواند برخی از واقعیت های مهم را درباره نتایج عملیات و وضعیت مالی یک شرکت به آسانی آشکار و اطلاعات مربوط به آن را ارائه کند، لذا با توجه به هدف و موارد استفاده می توان نسبت های خاص را مورد تجزیه و تحلیل قرارداد .
نسبت های مالی معمولاً در چهار گروه زیر طبقه بندی شده اند :
١ – نسبتهای نقدینگی : توانایی و قدرت پرداخت شرکت را در مورد واریز بدهی های کوتاه مدت اندازه گیری میکند .
٢ - نسبت های اهرمی : تامین نیازهای مالی از طریق ایجاد بدهی را نشان می دهد. در واقع این نسبت ها تعیین می کنند که شرکت تا چه حد نیازهای مالی خود را از منابع دیگران تامین نموده است.
٣ - تعریف نسبت های سودآوری نسبت های فعالیت : درجه کارآیی شرکت را در کاربرد منابعش اندازه گیری می کند .
۴ - نسبت های سود آوری : میزان موفقیت شرکت را درکسب سود و طریق تامین آن از محل درآمد،فروش و سرمایه گذاری را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد .
1- نسبت های نقدینگی :
این نسبت ها از مقایسه دارائی جاری یا اقلام تشکیل دهنده آن با بدهی جاری بدست می آید .
مهمترین نسبت های نقدینگی عبارتند از نسبت جاری و نسبت آنی .
1-1 نسبت جاری : نسبت جاری از تقسیم دارایی های جاری بر بدهی های جاری بدست می آید .
دارایی های جاری = نسبت جاری
این نسبت متداول ترین وسیله برای اندازه گیری قدرت پرداخت بدهی های کوتاه مدت است. زیرا از طریق آن می توان پی برد دارایی هایی که در طول سال مالی به پول نقد تبدیل می گردند چند برابر بدهی هایی است که در طول سال مالی سررسید آنها فرا خواهد رسید .
بطور کلی می توان گفت هر قدر نسبت جاری بزرگتر باشد بستانکاران تامین بیشتری خواهند داشت زیراچنانچه بردارایی جاری صدمه و لطمه ای نیز وارد شود باز شرکت می تواند پاسخگوی طلبکاران باشد. ولی باید توجه داشت بزرگ بودن بیش از حد این نسبت نشانه این است که از دارایی های جاری بخوبی استفاده نمی شود و یا از منابع اعتباری کوتاه مدت کم استفاده می شود .
1-2 نسبت آنی : نسبت آنی از تقسیم دارایی های آنی بر بدهی های جاری بدست می آید.
1) دارایی های آنی = نسبت آنی
برای تعیین این که دارایی آنی تا چه اندازه بدهی جاری را فرا می گیرد از نسبت آنی استفاده می شود .
دارایی های انی آن دسته از دارایی های جاری است که به سرعت قابل تبدیل به نقد است .
در این بررسی برای محاسبه دارایی های آنی، موجودی مواد و کالا، پیش پرداخت ها ، سپرده و سفارشات ازدارایی های جاری کسر شده است .
2- نسبت های اهرمی :
این نسبت ها رابطه منابع مالی مورد استفاده واحد تجاری را از لحاظ بدهی ها یا حقوق صاحبان سهام تعیین و ارزیابی می کند و در واقع نحوه ترکیب آنها را بررسی می نماید .
مهمترین نسبت های اهرمی عبارتند از نسبت بدهی ، نسبت کل بدهی ها به حقوق صاحبان سهم
1- نسبت بدهی : این نسبت از تقسیم جمع بدهی های به جمع دارایی ها بدست می آید.
2- جمع بدهی ها = نسبت بدهی
بطور کلی وام و اعتبار دهندگان نسبت بدهی نسبتاً کم را ترجیح می دهند. نسبت بدهی زیاد معمولاً به معنای این است که شرکت برای تامین منابع مورد نیاز ناگزیر از استفاده تسهیلات بیشتری شده است .
2 نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام : این نسبت از تقسیم کل بدهی ها به حقوق صاحبان سهام بدست می آید .
حقوق صاحبان سهام = نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
نسبت فوق نشان می دهد جمع بدهی ها اعم از جاری و بلند مدت چه نسبتی با حقوق صاحبان سهام دارد
و یا به عبارت دیگر از لحاظ مالکیت چه رابطه ای بین طلبکاران و سهامداران وجود دارد. طبعاً هر چه این نسبت بزرگترباشد طلبکاران کمتری خواهند داشت .
3- نسبت های فعالیت :
نسبت های فعالیت تعیین می کند که تا چه حد مؤسسه منابع خود را به نحو مؤثر بکار می گیرد.این نسبتها مربوط به مقایسه میان حجم فروش و سرمایه گذاری در دارایی های مختلف مانند موجودی ها، دارایی های ثابت ، بدهکاران وغیره می باشد. مهمترین این نسبت های عبارتند از نسبت گردش دارایی ها، نسبت گردش موجودی ،نسبت گردش سرمایه جاری و دوره وصول مطابات.لازم به اشاره است که در نسبت هایی که از فروش استفاده شده رقم آن قبل از کسر تبصره( 6) و در نسبتهایی که از فروش خالص استفاده شده رقم آن پس از کسر سهم تبصره در محاسبات بکار رفته است .
1- نسبت گردش دارایی ها : این نسبت از تقسیم درآمد فروش بر مجموع دارایی ها بدست می آید .
فروش = نسبت گردش دارایی ها
مجموع دارایی ها
نسبت فوق نشان می دهدکه چگونه دارایی های یک شرکت به منظور ایجاد درآمد فروش بکار گرفته شده است .
2- نسبت گردش دارایی ثابت : این نسبت از تقسیم درآمد خالص فروش بر دارایی های ثابت بدست می آید .
فروش = نسبت گردش دارایی ثابت
دارایی های ثابت
سرمایه گذاری بیش از حد در دارایی های ثابت و پایین بودن درآمد حاصل از فروش باعث کم شدن این نسبت می شود .
3- نسبت گردش سرمایه جاری : این نسبت از تقسیم فروش خالص بر سرمایه در گردش بدست می آید .
فروش خالص = گردش سرمایه جاری
باتوجه به اینکه در صنعت برق برگشت از فروش و تخفیفات مصداق ندارد لذا در محاسبات در صورت کسر ازرقم فروش استفاده شده است .
هدف از این بررسی تعیین این است که آیا مقدار سرمایه در گردش ، کافی و متناسب باحجم فروش وفعالیت واحد است یا خیر؟ نسبت فوق نشان می دهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش بکار رفته است. وقتی این نسبت در مقایسه، عادی و معمولی جلوه کند توجه زیادی به آن نمی شود منتها اگر بطوراستثنائی بالا باشد و یا درمقام سنجش با گذشته خود شرکت و یا با استاندارد صنعت مربوط اختلاف زیاد یرا نشان دهد، اهمیت پیدا می کند . بطور مثال اگر گردش سرمایه جاری شرکتی در پایان سال گذشته بیست برابر سال ماه قبل آن باشد، این افزایش ممکن است حاصل بیست برابر شدن فروش باشد که صبعاًمطلوب تشخیص داده می شود . ولی اگر فروش ثابت باقی مانده ولی سرمایه در گردش به 120 سال قبل آن کاهش یافته باشد وضع را هرگز مطلوب نمی توان دانست.وقتی این نسبت بالا باشد اگر علت آن افزایش نباشد مسلماً سرمایه در گردش کاهش یافته است. دراین حال، شرکت الزام زیادی به استفاده از اعتبارات کوتاه مدت پیدا می کند و به محض اینکه کوچکترین دگرگونی نامطلوب پیدا شود در مخمصه می افتد و بستانکاران آن هم صدمه می بینند .
4- دوره وصول مطالبات : دوره وصول مطالبات از تقسیم متوسط مطالبات به فروش نسیه روزانه بدست می آید .
متوسط مطالبات = دوره وصول مطالبات
فروش نسیه روزانه
درصورتیکه حساب فروش نسیه از فروش نقدی تفکیک نشده باشد می توان بجای فروش نسیه در فرمول بالا فروش روزانه را بکار برد. البته اینکار از دقت نتیجه می کاهد ولی در مؤسساتی که میزان فروش نقد ونسیه به نسبتی ثابت باشد و در خط مشی فروش نسیه تغییراتی بوجود نیامده باشد، نتیجه را میزان مورداستفاده قرار داد .
در محاسبات نسبت های مالی سال 75 ، در صورت کسر از حسابها و اسناد دریافتی تجاری ( مطالبات ازمشترکین ) و در مخرج کسر(با توجه به اینکه تمامی فروش در صنعت برق بصورت نسیه می باشد وصورتحساب مشترکین پس از مصرف برق آنها صادر می شود و مشترکین مهلتی نیز پس از دریافت صورتحساب جهت پرداخت آن دارند) از میزان فروش استفاده شده است .
5- نسبتهای سود آوری :
نسبتهای سودآوری نشانگر این است که مؤسسه تا چه حد بطور مؤثر و مطلوب اداره می شود و در واقع میزان موفقیت شرکت را در تحصیل بازده خالص نسبت به درآمد فروش یا نسبت به سرمایه گذاری هااندازده گیری می کند. مهمترین آنها عبارتند از : بازده دارایی ها ، بازده حقوق صاحبان سهام و حاشیه سود به فروش
1 - بازده دارایی ها : این نسبت از تقسیم سود خالص بر جمع دارایی ها بدست می آید.
4- 100 * سود خالص= بازده داراییها (برحسب درصد)
برخی از تحلیل گران این نسبت را شاخص نهایی برای تشخیص کفایت و کارایی مدیریت در اداره امور واحدتجاری می دانند. نسبت مزبور بازدهای است که شرکت برای کلیه سرمایه گذاران و اعتباردهندگان تحصیل کرده است .
2- بازده حقوق صاحبان سهام : این نسبت از تقسیم سود خالص برحقوق صاحبان سهام بدست می آید .
100 * سود خالص= بازده حقوق صاحبان سهام(برحسب درصد)
حقوق صاحبان سهام
صاحبان سهام واحد تجاری این نسبت را مهمتر از سایرنسبتها میدانند .زیرا نتیجهای را که از سرمایه گذاری آنان بدست آمده است نشان میدهد .
3- بازده فروش : این نسبت از تقسیم سود خالص بر فروش خالص بدست می آید.
4- 100 * سود خالص= بازده فروش (برحسب درصد)
این نسبت نشان میدهد از هر یک ریال فروش چه مقدارسود (بر حسب درصد) تحصیل شده است.
سند شناسنامه شاخص مالی + داشبورد مالی
نسبت های مالی ابزاری هستند که برای ارزیابی قدرت نسبی شرکت ها با انجام محاسبات ساده روی اقلام موجود در صورت سود و زیان ، ترازنامه و صورت جریان های نقدی مورد استفاده قرار می گیرند. نسبت ها کارایی عملیاتی ، نقدینگی ، ثبات و سودآوری شرکت ها را اندازه گیری می کنند و اطلاعات مناسب تری نسبت به داده های خام مالی به سرمایه گذاران می دهند. سرمایه گذاران و تحلیل گران می توانند با استفاده از تکنیک آنالیز نسبتاً محبوب ، و مسلماً ضروری ، مزایای سودآوری را در بازار سرمایه بدست آورند.
توضیحات
هدف از گردآوری محصول :
محصول ارایه شده شامل ۵۰ شاخص در حوزه مالی میباشد کهاین شاخص ها از چندین مرجع ترجمه و بر اساس نیاز بازار بومی و در انتها گردآوری گردیده است. و با توجه به نیاز بازار سرمایه و بنگاه های اقتصادی از میان شاخص های دیگر انتخاب شده است.امید است با تعریف نسبت های سودآوری جمع آوری این مجموعه ارزشمند که حاصل تلاش مدت زمان بسیار زیادی بوده است ، بتوانیم سهم کوچکی در این حوزه و گسترش منفعت عمومی جامعه برای هر چه بهتر شدن وضعیت فعالیتهای اقتصادی داشته باشیم .
تعریف اجمالی از نسبتهای مالی :
نسبت های مالی ابزاری هستند که برای ارزیابی قدرت نسبی شرکت ها با انجام محاسبات ساده روی اقلام موجود در صورت سود و زیان ، ترازنامه و صورت جریان های نقدی مورد استفاده قرار می گیرند. نسبت ها کارایی عملیاتی ، نقدینگی ، ثبات و سودآوری شرکت ها را اندازه گیری می کنند و اطلاعات مناسب تری نسبت به داده تعریف نسبت های سودآوری های خام مالی به سرمایه گذاران می دهند. سرمایه گذاران و تحلیل گران می توانند با استفاده از تکنیک آنالیز نسبتاً محبوب ، و مسلماً ضروری ، مزایای سودآوری را در بازار سهام بدست آورند.
ضرورت استفاده از نسبتهای مالی :
نسبت های مالی روشی استاندارد را برای مقایسه شرکت ها و صنایع فراهم می کند. استفاده از نسبت ها ، همه شرکت ها را از نظر تحلیلگران در یک زمینه بازی نسبتاً برابر قرار می دهد. شرکت ها به جای اندازه ، حجم فروش یا سهم بازار بر اساس عملکردشان قضاوت می شوند. مقایسه داده های خام مالی دو شرکت در یک صنعت فقط بینش محدودی را ارائه می دهد. نسبت ها فراتر از اعداد است تا نشان دهد که چقدر یک شرکت در سودآوری ، تأمین بودجه کسب و کار ، رشد از طریق فروش و نه بدهی و طیف وسیعی از عوامل دیگر مهارت دارد.
به عنوان مثال یک شرکت قدیمی ممکن است ۵۰ برابر درآمد یک تجارت کوچک جدید داشته باشد ، که باعث می شود شرکت قدیمی در نگاه اول قوی تر به نظر برسد. تجزیه و تحلیل این دو شرکت با نسبت هایی مانند بازده سهام (ROE) ، بازده دارایی (ROA) و حاشیه سود خالص ممکن است نشان دهد که شرکت کوچکتر بسیار کارآمدتر کار می کند و سود قابل توجهی بیشتر به ازای هر دلار دارایی های به کار رفته سود می کند.
ارزیابی سهام از نظر قدرت و ضعف:
زبان مشترک و درک نسبت ها به سرمایه گذاران و تحلیل گران کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف شرکت ها یا صنایع مختلف را ارزیابی و به آنها اعلام کنند. تحلیل بنیادی اصطلاحی است که در تعیین قدرت نسبی شرکتها برای اهداف سرمایه گذاری از نسبت های مالی استفاده می شود. با تجزیه و تحلیل دقیق نسبت های یک شرکت می توان فهمید که کدام شرکت ها دارای قدرت اساسی برای افزایش ارزش سهام خود در طول زمان دارند و یک فرصت بالقوه سودآور هستند ، در حالی که به بازیکنان ضعیف بازار نیز اشاره می کند.
برنامه ریزی و عملکرد:
نسبت ها می توانند هنگام ایجاد برنامه های تجاری یا میزان شفافیت برای وام دهندگان و سرمایه گذاران ، به کارآفرینان راهنمایی کنند. صاحبان مشاغل کوچک می توانند با استفاده از روندهای صنعت به عنوان پایه ، اهداف عملکردی معین را از لحاظ نسبت های خاص تعیین کنند تا نگاهی اجمالی به پتانسیل شرکت جدید به سرمایه گذاران داشته باشند. نسبت ها همچنین می توانند به عنوان انگیزه ای برای تغییر استراتژیک در یک سازمان ، با ارائه راهنمایی و بازخورد مربوط به مدیریت ، به عنوان تغییر ارزیابی نسبت به تغییرات سازمانی ، ارائه دهند.
نسبتهای سودآوری (Profitability ratios)
براي سرمايهگذاري در يك شركت، سوددهي يكي از ويژگيهاي مهمي است كه بايد مورد بررسي قرار گيرد. نسبتهاي سودآوري براي ارزيابي احتمال سوددهي شركت و نيز درك ارتباط سود با ديگر اطلاعات مهم شركت مورد استفاده قرار مي گيرد. بكارگيري نسبتهاي مذكور، اثربخشي مديريت را در فعاليتهاي تجاري مشخص ميسازد. اين نسبتها شاخص مهمي از موفقيت يا شكست سياستهاي مديريت به شمار ميروند (جعفرزاده، ۱۳۸۹، ۲۰). با استفاده از اين نسبتها عملكرد كلي شركت و مديريت آن ارزيابي ميشود. با اين نسبتها به بازده شركت از ديدگاههاي متفاوتي از جمله: از نظر سود هر سهم، بر اساس هر ريال فروش، بر مبناي هر ريال از داراییها و بر كنند(جهانخاني و پارسائيان، ۱۳۸۸،۴۸).
نسبت بازده دارایی، یکی از نسبتهای سودآوری است که میزان کارایی مدیریت را در به کار بردن منابع موجود جهت تحصیل سود نشان می دهد و در تجزیه و تحلیل آن، منبع سود نه به صورت مطلق بلکه در ارتباط با منبع تحصیل آن مورد بررسی قرار می گیرد.
گروه تحقیقاتی طلوع با هدف ارائه آموزش و مشاوره با روش های نوین در زمینه رشته های علوم انسانی، علوم پایه و رشته های فنی و مهندسی پایه گذاری شده است.
با بررسی حاشیه سود، سود خود را افزایش دهید
حاشیه سود، یکی از شاخصههای اصلی فاندامنتالی برای سرمایه گذاری در یک شرکت است.
هنگامی که بخواهید تحلیل فاندامنتال (بنیادی) انجام دهید، دو رویکرد سر راه شما وجود دارد:
رویکرد اول، بررسی بالا به پایین هست و دیگری نگاه از پایین به بالا است. در رویکرد بررسی بالا به پایین، هنگامی که شما وارد تحلیل فاندامنتال یک پروژه شوید، ابتدا وضعیت جهانی (سیاسی، اقتصادی و…) را بررسی میکنید، سپس وضعیت اقتصاد داخلی، وضعیت صنعت و در پایان به بررسی شرکت مورد نظر خواهید پرداخت.
شما برای شناسایی پروژه های آیندهدار باید از منابع اطلاعاتی گوناگون و معتبر استفاده کنید. و ما در این مقاله شما را با بهترین منابع آماری برای بررسی سابقه اقتصادی شرکتهای مختلف آشنا میکنیم.
حاشیه سود که یکی از عوامل مؤثر در تحلیل بنیادی هست، که در این مقاله به بررسی کامل آن میپردازیم. همچنین نحوه محاسبه انواع حاشیه سود را بیان میکنیم.
در این مقاله میآموزید:
- آشنایی با انواع گزارشهای مالی
- آموزش محاسبه حاشیه سود در معاملات
- کاربرد و تحلیل حاشیه سود
- تأثیر حاشیه سود بر معاملات
این مقاله برای چه کسانی مناسب است:
- افرادی که به بررسی گزارشهای مالی و تحلیل فاندامنتال علاقهمند هستند.
- معاملهگران و سرمایه گذاران بلند مدت.
- سرمایهگذاران حرفهای که میخواهند شخصاٌ، یک پروژه ارزنده برای سرمایهگذاری را تحلیل کنند.
منابع مهم تحلیل شرکت برای تعریف تعریف نسبت های سودآوری تعریف نسبت های سودآوری حاشیه سود
قبل از تعریف اینکه حاشیه سود چیست، باید با برخی شاخصههای مهم در هر پروژه یا شرکت که در تحلیل اوضاع و شرایط آن مهم هستند آشنا شویم.
برای مثال زمینه فعالیت شرکت، مکان شرکت، نوع محصولات تولیدی، فروش محصولات و مشتریان شرکت، مواردی هستند که قبل از سرمایه گذاری در یک مجموعه باید اطلاعاتی درباره آنها کسب کنیم. یکی از این منابع، گزارشهای مالی منتشر شده توسط خود شرکت است.
گزارشهای مالی چیست؟
گزارشهای مالی شرکت شامل گزارش هیئت مدیره، صورتهای مالی و یادداشتهای توضیحی هست که توسط شرکت تهیه و مورد استفاده مخاطبین قرار میگیرد. اساس و پایه تحلیل بنیادی، وابسته به این گزارشات است.
به عنوان مثال برای بازار بورس ایران، سامانه جامع اطلاع رسانی ناشران یا سایت کدال، سایتی معتبر و مورد اطمینان است که گزارشات مالی شرکتهای بورسی در آن منتشر میشود.
در بازار ارزهای دیجیتال نیز وبسایتهایی مانند کوین مارکت کپ (Coinmarketcap)، گلاسنود (Glassnode)، کوین گلاس (Coinglass) و… به عنوان منابع اطلاعاتی موثق برای تحلیل شرایط مالی رمز ارزها استفاده میشوند.
معتبرترین منبع برای تحلیل شرایط اقتصادی، صورتهای مالی شرکتها میباشند. در صورتهای مالی، وضعیت و عملکرد مالی شرکتها در قالب اعداد و ارقام بیان میگردد. از جمله صورت های مالی مهمی که باید در نظر داشته باشید، ترازنامه و صورت سود و زیان است.
ترازنامه توانایی شرکت را برای برقراری تعادل بین داراییها و میزان بدهیاش به سایر نهادهای مختلف را نشان میدهد. میزان درآمد و مخارج شرکت در یک بازه زمانی مشخص در صورت حساب درآمد نمایش داده میشود. شما از طریق این صورتحساب متوجه میشوید شرکت درآمدی از دست داده است یا کسب کرده است و میزان نقدینگی شرکت برای خرید هر آنچه که برای بهبود یا گسترش لازم هست، مشخص شده است.
حاشیه سود چیست؟
در امور حسابداری و مالی، میزان سودآوری شرکت را نسبت به درآمد آن با استفاده از مارجین اندازهگیری میکنند. حاشیه سود خالص یا مارجین، یکی از نسبتهای سودآوری هست و از تقسیم سود خالص بر درآمد یا فروش به دست میآید.
حاشیه سود به شکل درصدی بیان میشود و مشخص میکند هر شرکت به ازای هر 100 میلیون تومان فروش، چند میلیون سود به دست میآورد. برای مثال، اگر مارجین سود خالص شرکتی 20% باشد، مشخص میشود این شرکت در ازای هر 100 میلیون تومان فروش، 20 میلیون تومان سود خالص کسب کرده است.
محاسبه انواع حاشیه سود
حاشیه سود انواع مختلفی دارد. اصلیترین آنها حاشیه سود ناخالص، حاشیه سود عملیاتی و حاشیه سود خالص است. در این بخش از مقاله با انواع حاشیه سود آشنا میشویم و نحوه محاسبه آنها را بیان میکنیم.
حاشیه سود ناخالص (GROSS PROFIT MARGIN)
برای محاسبه حاشیه سود ناخالص از فرمول زیر استفاده میکنیم.
حاشیه سود ناخالص | آکادمی آینده
حاشیه سود عملیاتی (OPERATING PROFIT MARGIN)
مارجین سود عملیاتی برای ارزیابی سودآوری شرکت از عملیات اصلی آن مورد استفاده قرار میگیرد. در حقیقت به کنترل هزینههای عملیاتی در فرآیند سودآوری شرکت میپردازد.
هرچه این نسبت بالاتر باشد میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش هزینههای عملیاتی بیشتر است. برای محاسبه آن از فرمول زیر استفاده میکنیم.
حاشیه سود عملیاتی | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص (NET PROFIT MARGIN)
مارجین سود خالص یکی از پرکاربردترین نسبتهای مالی است که تحلیلگرهای مالی با استفاده از آن میزان سودآوری شرکت را با توجه به فروش یا درآمدهای شرکت مورد ارزیابی قرار میدهند. هرچه این نسبت بیشتر باشد بیانگر بالاتر بودن میزان سودآوری شرکت و توانایی آن در کاهش کل هزینههای شرکت و به عبارتی کارایی بالای آن است. روش محاسبه مارجین سود خالص از طریق فرمول زیر است.
حاشیه سود خالص | آکادمی آینده
تحلیل حاشیه سود
از حاشیه سود کم و پایین، اینطور تعبیر میشود که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، در فروش دچار افت شود، حاشیه سود آن حتی کمتر هم خواهد شد و ممکن است منفی شود.
مارجین سود پایین میتواند نکات خاصی درباره صنعتی که یک شرکت در آن فعالیت دارد یا شرایط کلان اقتصادی آشکار کند.
کم بودن حاشیه سود، میتواند نشاندهنده آن باشد که آن شرکت فروش کمتری از سایر شرکتها در همان صنعت داشته است (سهم بازار کمتر) و یا اینکه صنعت مورد نظر، متأسفانه شرایط وخیمی دارد.
همچنین میتوانند جنبههای خاصی از استراتژی قیمتگذاری یک شرکت را مشخص نمایند و نشان دهد که شرکت کالاهای خود را کمتر قیمتگذاری کرده است.
مارجین سود همچنین به نکاتی راجع به توانایی شرکت در مدیریت هزینههایش اشاره دارد.
مخارج بالا نسبت به درآمد، ممکن است نشانگر این باشد که شرکت، به خاطر مشکلات مدیریتی، سعی در پایین نگهداشتن هزینهها دارد. مخارج بالا ممکن است به دلایل مختلفی اتفاق بیفتند، مثلاً شرکت، کارمندان زیادی استخدام کرده یا در فضایی بزرگتر از نیاز فعالیت میکند و درنتیجه مجبور است پول اجاره زیادی بپردازد و… .
مقایسه بین حاشیه سود شرکتها
با وجود اینکه مارجین سود، نسبت مفید و محبوبی برای اندازهگیری سودآوری شرکتها است، اما مانند هر معیار مالی دیگری دارای محدودیتهایی است که سرمایه گذاران باید آن را در نظر بگیرند.
افراد باید از این معیار فقط جهت مقایسه شرکتها در یک صنعت خاص و با مدلهای کسب و کار و سطح درآمدی یکسان استفاده نمایند. غیر از این، تفسیر مقایسهای بین حاشیههای سود آنها تقریباً بیمعنی است.
فرض کنید شرکتی اجناس لوکس میفروشد. این شرکت، اغلب درصد سود بالایی در اجناس خود دارد، در حالی که موجودی کالا و هزینه کم دارند یا درآمد متوسطی دارند اما از مارجین سود بالایی برخوردارند.
در شرکتی دیگر که تولیدکننده کالاهای اساسی هستند، به دلیل نیاز به نیروی کار و فضای بیشتر، درصد سود کمی داشته و موجودی کالا و هزینه نسبتاً بالایی دارند. ممکن است درآمد بالایی داشته باشند، اما حاشیه سودشان کم است.
آیا افزایش درآمد، موجب افزایش حاشیه سود میشود؟
معمولاً اعدادی مثل فروش یا درآمد، نمیتوانند اطلاعات خاصی راجع به سودآوری شرکت در اختیار شما قرار دهند؛ یعنی نگاه کردن به درآمدهای یک شرکت اغلب کل جریان دارایی و نقدینگی شرکت را تعریف نمیکند. افزایش درآمدها خوب است، ولی افزایش درآمد به معنی افزایش حاشیـه سود شرکت نیست.
بهطور مثال، فرض کنید درآمد یک سال شرکتی ۱۰۰ میلیارد تومان بوده و ۷۵ میلیارد تومان هزینه داشته باشد که حاشیه سود او ۲۵% میشود. (۲۵%=۱۰۰/(۷۵-۱۰۰)).
اگر در طول سال بعدی درآمدش به ۱۲۵ میلیارد تومان افزایش یابد و هزینههای آن به ۱۰۰ میلیارد تومان برسد، حاشیـه سود آن ۲۰% میشود (۲۰%=۱۲۵/(۱۰۰-۱۲۵)). همانطور که مشخص است بااینکه درآمد شرکت افزایش پیدا کرده، اما حاشیه سود شرکت به خاطر افزایش سریعتر هزینهها نسبت به درآمد، کاهش یافته است.
عاملی مؤثر در کاهش حاشیه سود
کم شدن درآمد شرکت موجب کاهش حاشیه سود میشود.
فرض کنید درآمد و مخارج شرکتی در یک سال به ترتیب ۲۰۰ میلیارد و ۱۵۰ میلیارد تومان باشد. در این صورت مارجین سود آن ۲۵% خواهد بود. در سال بعد، شرکت یک تغییر ساختار انجام میدهد و مخارج خود را با حذف یک خط تولید کاهش میدهد، لذا درآمد کل هم کاهش مییابد. اگر درآمد و مخارج شرکت در سال دوم ۱۵۰ میلیارد و ۱۲۰ میلیارد دلار باشد، مارجین سود آن ۲۰% خواهد شد.
در این مثال، اگرچه شرکت توانست هزینههای خود را به شکل قابل توجهی کاهش دهد، ولی مارجین سود بیشتر از تصور تحت تأثیر قرار گرفت. چون درآمد سریعتر از مخارج با کاهش روبرو شد.
بررسی حاشیه سود در شرکت مهندسی صنعتی روان فنآور
از آنجایی که مبحث حاشیه سود در صورت های مالی نمادهای بورسی بهتر بیان میشود، برای درک تعریف نسبت های سودآوری آسانتر این مبحث، نمونه آن را در یک شرکت بورسی بررسی میکنیم.
مثال: میخواهیم مارجین سود خالص و عملیاتی را محاسبه کنیم. ابتدا نماد شرکت مورد نظر را در سایت کدال جستجو میکنیم. سپس از آیتم گروه اطلاعیه، گزینه اطلاعات و صورت مالی سالیانه و از آیتم نوع اطلاعیه، گزینه اطلاعات و صورتهای مالی میاندورهای را انتخاب میکنیم.
صورت های مالی | آکادمی آینده
آخرین صورت سود و زیان (۹ ماهه ۱۴۰۰) برای شرکت مهندسی صنعتی روان فنآور را استخراج کردهایم:
صورت مالی 9 ماهه 1400 | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص شرکت برابر است با سود خالص تقسیم بر فروش: ٪۱۱.۲۳- =۲۸۳۱۱-/۶۵۴۴-
حاشیه سود عملیاتی شرکت برابر است با سود عملیاتی تقسیم بر فروش: ٪۱۹.۹۲-=۲۸۳۱۱/۵۶۴۲-
دوره ۶ ماهه ۱۴۰۰
صورت مالی 6 ماهه 1400 | آکادمی آینده
حاشیه سود خالص: ٪۸۸.۹۲- =۱۸۶۱۴-/۱۶۵۵۳-
حاشیه سود عملیاتی: ٪۸۵.۴۲- =۱۸۶۱۴/۱۵۹۰۱-
همانطور که مشخص است از میزان حاشیه زیان خالص و حاشیه زیان عملیاتی در دوره ۹ ماهه کاسته شده است. در حالت کلی محاسبه مارجین سود برای شرکتهایی که در حال ضرر کردن هستند، خیلی مفید نیست، چون آنها هیچ سودی ندارند.
نتیجه گیری
در این مقاله به بررسی انواع حاشیه سود و تأثیرات کاهش و افزایش آن پرداختیم. یاد گرفتیم حاشیه سود (Profit margin) نسبتی است که سودآوری هر ریال از فروش را، محاسبه میکنند.
توجه محض به سودهای خالص، تصویری دقیق از عملکرد شرکت ارائه نخواهد داد. نسبتهای مارجین سود، بجای برآورد کردن میزان داراییها، سهام و سرمایهگذاریهای شرکت؛ مقدار پولی را که آن شرکت، از تمام درآمدهای حاصل از فروش محصولات، داراییها و سرمایهگذاریها به دست خواهد آورد، مورد توجه قرار میدهد.
یک تحلیلگر بنیادی خوب باید مسلط بر مفاهیم آماری در صورتهای مالی باشد و بتواند به درستی روابط بین اعداد و ارقام منتشر شده را درک نماید.
از جنبههای کیفی که نباید نادیده گرفته شود، مزیت رقابتی بودن و کیفیت مدیریت شرکت است. تحلیلگران میتوانند اطلاعات اولیه را با رجوع کردن به وبسایت کدال و یا جست و جو در اینترنت به دست آورند.
اگر در ترید و معاملهگری مهارت دارید ولی هنوز نمیدانید که بر روی چه سهمی معاملاتتان را انجام دهید، آکادمی آینده به عنوان بهترین آموزشگاه آموزش ارز دیجیتال و آموزش فارکس پاسگوی تمامی سوالات شما عزیزان است.
حاشیه سود ناخالص چیست؟
حاشیه سود خالص، یکی از رایج ترین نسبتهای سودآوری است که میزان سوددهی یک شرکت یا فعالیت تجاری را ارزیابی می کند. حاشیه سود خالص از تقسیم سود خالص به کل میزان فروش بدست میآید. این نسبت که به صورت درصد نمایش داده میشود، نشان میدهد که چه مقدار از فروش به سود تبدیل شده است. به عنوان مثال اگر حاشیه سود خالص در یک شرکت ۲۰ درصد محاسبه شود، نشاندهنده این است که از هر ۱۰ هزار تومان فروش، دو هزار تومان سود بدست آمده است.حاشیه سود ناخالص، معیاری است که تحلیلگران برای ارزیابی سلامت مالی یک شرکت با محاسبه مقدار نقدینگی باقی مانده از فروش محصولات، پس از کسر هزینه کالاهای فروخته شده استفاده میکنند. هزینه کالاهای فروخته شده، مبلغی است که یک شرکت برای تولید کالاهای مورد نظر و خدماتی که ارائه میکند، صرف کرده است. حاشیه سود ناخالص از طریق تقسیم سود ناخالص بر میزان کل فروش محاسبه میشود. تفاوت سود ناخالص و سود خالص در هزینههای عملیاتی و سایر هزینههای مالی و مالیات است. در محاسبه سود ناخالص این هزینهها از درآمد شرکت کسر نمیگردد.حاشیه سود ناخالص یا Gross Profit Margin یکی از نسبت های مالی است که برای ارزیابی سلامت مالی شرکت و مدل کسب و کار آن استفاده میشود. این نسبت مالی مشخص می کند میزان پولی که پس از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته از مجموع درآمد حاصل از فروش چقدر است. حاشیه سود ناخالص به عنوان حاشیه ناخالص نیز شناخته می شود و با تقسیم سود ناخالص بر درآمد محاسبه می شود.
نسبت سود ناخالص یا Gross Profit Margin به زبان ساده
در صورت سود و زیان هر شرکتی، چندین لایه سودآوری وجود دارد که تحلیلگران برای ارزیابی عملکرد یک شرکت از انها استفاده می کنند.این اقلام عبارت اند از:
- سود ناخالص (Gross Profit)
- سود عملیاتی یا سود قبل از بهره و مالیات (EBIT)
- سود خالص (Net Income)
هر سطح اطلاعاتی در مورد سودآوری شرکت ارائه می دهد. سود ناخالص، سطح اول سودآوری، به تحلیلگران می گوید که چطور یک شرکت در ایجاد یک محصول یا ارائه خدمات در مقایسه با رقبا عمل کرده است. حاشیه سود ناخالص، که به صورت درآمد ناخالص تقسیم بر مجموع درآمد محاسبه می شود، به تحلیلگران اجازه می دهد که مدل کسب و کار شرکتها را با یک معیار قابل اندازه گیری مقایسه کنند.
کاربرد های حاشیه سود ناخالص
بدون حاشیه ناخالص کافی، یک شرکت قادر به پرداخت هزینه های عملیاتی خود نیست. به طور کلی، نسبت سود ناخالص شرکت باید پایدار باشد، مگر اینکه تغییری در مدل کسب و کار شرکت رخ داده باشد. برای مثال، هنگامی که شرکت ها بخشی از عملیات زنجیره تامین خود را خودکار می کنند، سرمایه گذاری اولیه ممکن است بالا باشد؛ با این حال، هزینه کالاهای فروخته شده به علت هزینه های کمتر، پایین تر بوده و کارایی بهبود می یابد.
همین طور تغییرات Gross Profit Margin نیز ممکن است ناشی از تغییرات در قوانین حاکم بر صنعت و یا حتی تغییر در استراتژی تعریف نسبت های سودآوری قیمت گذاری شرکت باشد. با فرض ثابت بودن همه شرایط اگر یک شرکت محصولات خود را کمی گرانتر در بازار به فروش برساند، در این صورت این شرکت دارای حاشیه سود ناخالص بیشتری نسبت به سایر شرکتها است. و در صورتی که قیمت محصولات شرکت بیش از حد بالا باشد، مشتریان ممکن است محصول آن را نخرند.
مثالی برای حاشیه سود ناخالص
حاشیه سود ناخالص درصد هر ریال فروش را نشان میدهد که پس از کسر قیمت تمام شده کالای فروش رفته باقی می ماند.هر چه سود ناخالص بیشتر باشد، بهتر است. سود ناخالص نیز مابهالتفاوت فروش خالص و بهای تمام شده کالای فروش رفته است . حاشیه سود ناخالص برای مقایسه مدل های کسب و کار شرکت با رقبا مورد استفاده قرار می گیرد. شرکت های کارآمد تر و یا شرکتهایی که از مزیت بالاتری برخوردارند و میتوانند محصولات خود را گرانتر از رقبا به بازار عرضه کنند، حاشیه سود بیشتری تعریف نسبت های سودآوری را مشاهده می کنند. این به آن معنی است که اگر شما دو شرکت داشته باشید و هر دو شرکت محصول مشابهی به نام کنسول بازی می سازند و یک شرکت می تواند کنسول بازی را با یک پنجم هزینه و در مدت زمان مشابه تولید کند، این شرکت در مزیت بازار را به دست آورده است. به عبارتی این شرکت راهی یافته تا هزینه های کالای فروش رفته خود را تا پنج برابر رقیب خود کاهش دهد . شرکت رقیب برای اینکه بتواند مارجین سود ناخالص خود را افزایش دهد باید هم قیمت خود را دو برابر کند و هم فروش محصولاتش در بازار دو برابر شود. اما متاسفانه، وقتی قیمت فروش را افزایش دهد، تقاضای محصول به دنبال آن کاهش می یابد، زیرا مشتریان نمی خواستند برای محصول دو برابر هزینه کنند. به این ترتیب شرکت رقیب حاشیه سود و سهم بازار خود را در روندی بلندمدت از دست می دهد.
دیدگاه شما