اهمیت جامعیت کارگزاری


تدوین پیش‌نویس سند ملی ریسک مبارزه با پولشویی

دبیر کمیته مبارزه با پولشویی سازمان بورس و اوراق بهادار، از تهیۀ RFP سامانۀ جامع نظارتی مبارزه با پولشویی خبر داد.

به گزارش پایگاه خبری بازار سرمایه(سنا)، روح‌الله نجفی گفت: سامانۀ پیشنهادی جدید به صورت جامع و هوشمند کلیه نیازهای ناظران مبارزه با پولشویی را در سطح سازمان برای نیازهای حال و آینده پوشش می‌دهد و قادر است به خوبی ناظر را در پیشگیری از وقوع تخلفات یاری دهد.

وی افزود: جامعیت سامانه به معنای اجتناب از مدل نظارت جزیره ای مرسوم است که در آن ناظر باید برای تکمیل فرایند نظارتی از سامانه مجزای مرتبط برای تهیه نیازهای اطلاعاتی خود استفاده کند؛ به عنوان مثال دیده می شود که در مدل نظارتی سنتی یک سامانه مجزای هوش تجاری در کنار یک سامانه نظارتی برای پیگیری تخلفات مورد استفاده قرار می گیرد.

نجفی با اشاره به اینکه مدل سنتی مذکور فاقد جامعیت است، خاطرنشان کرد: هوشمندی سامانه جامع هوشمند مبارزه با پولشویی از نوع هوش شناختی است که به سامانه امکان می دهد به مانند انسان فکر کند و برای پیشگیری از تخلفات، فعالانه پردازش های مورد نیاز را انجام دهد. ناظر با استفاده از سامانه جامع هوشمند مبارزه با پولشویی می‌تواند برای پیشگیری از تخلفات به موقع وارد عمل شود.

دبیر کمیته مبارزه با پولشویی سازمان بورس و اوراق بهادار با بیان اینکه مبارزه با پولشویی در واحدهای نظارتی مالی و اقتصادی در جهان امری بسیار مهم است، توضیح داد: در ایران نیز مبارزه با پولشویی در سال‌های اخیر بصورت جدی در حال اجراست و در بازار سرمایه به عنوان یکی از اصلی ترین شریان های اقتصادی کشور، استقرار سامانه کارا و موثر مبارزه با پولشویی از اهمیت بالایی برخوردار است.

نجفی افزود: با عنایت به اینکه برای استقرار سامانه مطلوب مبارزه با پولشویی، ناگزیریم از تکنولوژی اطلاعات استفاده کنیم، طراحی ابزارهای توانمند و هوشمند جهت پیشگیری از تخلفات پولشویی در بازار سرمایه بسیار حیاتی است.

وی تاکید کرد: یک سامانه غیر توانمند نظارتی، بهترین پوشش حمایتی برای متخلفان است و چنین سامانه‌ای نه تنها موجب پیشگیری از تخلفات نمی‌شود، بلکه با کند کردن روند شناسایی تخلفات، موجب فرصت دادن به متخلفان برای پیشبرد اهداف‌شان می شود.

انتشار بولتن‌های مبارزه با پولشویی

دبیر کمیته مبارزه با پولشویی سازمان بورس و اوراق بهادار همچنین از انتشار ۳ بولتن مبارزه با پولشویی در صفحۀ اصلی سایت سازمان به آدرس https://seo.ir با عنوان بولتن‌ مبارزه با پولشویی که در دسترس عموم قرار دارد، خبر داد.

وی اظهار داشت: تاکنون در خصوص عناوین مبانی مبارزه با پولشویی، توصیه نامه ریسک و تعیین سطح مشتریان ،راهکارهای اجرایی مبارزه با پولشویی مبتنی بر ریسک بولتن منتشر شده است.

به گفته نجفی، در بولتن شمارۀ ۱ در خصوص تعاریف پولشویی در ایران و جهان و همچنین مراحل پولشویی و مبارزه با آن و در بولتن شمارۀ ۲ راه‌کارهایی جهت شناسایی ریسک و تعیین سطح مشتریان برای نهادهای تحت نظارت تبیین شده است. همچنین در بولتن شمارۀ ۳ راهکارهای اجرایی مبارزه با پولشویی مبتنی بر ریسک مطابق قوانین و مقررات مبارزه با پولشویی ارائه شده است.

بازرسی از اشخاص تحت نظارت با همکاری تشکل های خود انتظام ( بورس ها) بر أساس رویکرد مبتنی بر ریسک

دبیر کمیته مبارزه با پولشویی سازمان بورس و اوراق بهادار در ادامه این گفتگو از تفویض برخی وظائف نظارتی در حوزه مبارزه با پولشویی مطابق چک لیست ها و برنامه ابلاغی سازمان به بورس‌ها/ فرابورس گفت که طی آن بورس‌ها/ فرابورس می‌بایست گزارش ادواری در خصوص رعایت مقررات مربوط را در دوره های زمانی سه ماهه در هیات مدیره خود طرح و پس از تایید هیات مدیره به سبا ارسال کنند.

نجفی توضیح داد: همچنین در کمیته مبارزه با پولشویی مقرر شد در نظارت بر نهادها از مدل عملیات نظارت مبتنی بر ریسک استفاده شود.

وی افزود: مدل عملیاتی نظارت مبتنی بر ریسک از مدل های نوین نظارتی است که توسط سازمان بین المللی کمیسیون اوراق بهادار (iosco) توصیه شده است و برنامه داریم که در سال آتی از این مدل نظارتی در حوزه مبارزه با پولشویی در بازار سرمایه استفاده کنیم.

تدوین پیش‌نویس سند ملی ریسک مبارزه با پولشویی

نجفی تدوین پیش نویس سند جامع ارزیابی ریسک مبارزه با پولشویی در بازار سرمایه مطابق استانداردهای بین‌المللی را از جمله اقدامات مهم این دبیرخانه در سال ۹۷خواند که در این سند ریسک های مهم در حوزه پولشویی در بازار سرمایه شناسایی می شود و راهکارهای اجرایی برای کاهش ریسک های مذکور ارائه می شود.

وی افزود: علاوه براین انجام اقداماتی نظیر کنترل سیستماتیک تراکنش‌ها نامتناسب با سطح فعالیت مشتریان، ارتقا و توسعه نرم‌افزاری فرآیند پیشگیری از تخلفات پولشویی و هوشمندسازی مبارزه با پولشویی، تعیین رتبه ریسک مشتریان، تهیه مطالب آموزشی، انتشار جزوات و بولتن خبری مرتبط با مفاهیم مبارزه با پولشویی در زمینه پولشویی در دستور کار دبیرخانه کمیته مبارزه با پولشویی بوده است.

دبیر کمیته مبارزه با پولشویی سازمان بورس و اوراق بهادار همچنین به طراحی، پیاده سازی و راه اندازی سامانه سجام با همکاری شرکت سپرده‌گذاری مرکزی اوراق بهادار و تسویه وجوه و الزام کلیه اشخاص متقاضی دریافت خدمات پایه(کد معاملاتی) در بازار سرمایه جهت ثبت اطلاعات خود (شامل اطلاعات مربوط به شناسایی اولیه و کامل مطابق مقررات مبارزه با پولشویی) اشاره کرد.

خاطرنشان می شود: در سامانۀ مذکور علاوه بر تمرکز اطلاعات مشتریان و ثبت آنها صرفاً برای یک‌بار در شرکت‌های کارگزاری و تخصیص کدمعاملاتی، دیگر ضرورتی به تکمیل اطلاعات خود برای چندبار نزد شرکت‌های کارگزاری نیست.

دانلود و خرید کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

برای خرید و دانلود کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه نوشته پائولا ماراتی و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.

دیگران دریافت کرده‌اند

معرفی کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه نوشتهٔ پائولا ماراتی و ترجمهٔ فائزه جعفریان و مهرداد پارساست و انتشارات شوند آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

هدف از کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه تحلیل دو کتابی است که ژیل دلوز به سینما اختصاص داده است که عبارت‌اند از: سینما I: تصویر-حرکت و سینما II: تصویر-زمان؛ این تحلیل حول سه محور می‌چرخد: الف) سهم نوآورانهٔ تحلیل‌های دلوز در زمینهٔ نظریهٔ سینما، (ب) برخی مسائل فلسفی که اهمیت بیشتری دارند، و (ج) جایگاه سینما I و سینما II در کلیت مجموعه آثار دلوز. این سه جنبه از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و برای فهم اصول چندگانهٔ فلسفهٔ دلوز دربارهٔ سینما باید آن‌ها را توأمان بررسی کرد.

سینما I و سینما II کمک بسیار مهمی به حوزهٔ نظریهٔ سینما کرده‌اند. آثار دلوز خلاف جهت دو گرایشی پیش می‌روند که از دورهٔ پس از جنگ تا دههٔ ۱۹۸۰ بر مطالعات سینماتوگرافیک فرانسه غالب بوده و در سایر کشورها نیز رواج یافته‌اند: رویکرد رئالیستی و پدیدارشناختی آندره بازن از یک سو، و رویکرد زبان‌شناختی و روان‌کاوانهٔ کریستین متز از سوی دیگر. پروژهٔ دلوز بیرون‌کشیدن «جوهرهٔ» سینما و توصیف چیزی است که منحصراً به خود سینما تعلق دارد و تحلیل این مسئله است که سینما چگونه و در چه حالت‌های منحصر به فردی می‌تواند به خود تصاویر بیندیشد. دلوز برای تشریح ویژگی خاص سینما، از انواع گوناگون تصاویر سینمایی طبقه‌بندی‌ای به دست می‌دهد که بی آنکه مدعی جامعیت باشد، کل تاریخ سینما را تا پیش از ظهور تصاویر دیجیتال در بر می‌گیرد. این طبقه‌بندی دو مفهوم اساسی را شرح می‌دهد: تصویر-حرکت و تصویر-زمان. شرح دو مفهوم تصویر-حرکت و تصویر-زمان (و انواع گوناگون آن‌ها) به دلوز مجال می‌دهد تا روایت درخوری از نشانه‌شناسی سینماتوگرافیک را با غنای بسیار ارائه داده و مباحث اصلی تاریخ سینما را حول مسئله‌ای کلی از نو سامان دهد. مفهوم تصویر-حرکت او را با دیدگاه تازه‌ای تجهیز می‌کند تا ارتباط میان مونتاژ و نما و ارتباط میان سینما و روایت را بررسی کند. مفهوم تصویر-زمان به او اجازه می‌دهد جهشی را که در سینمای پس از جنگ روی داد و گسستی را که سینمای «کلاسیک» را از سینمای «مدرن» جدا ساخت مد نظر قرار دهد. مفصل‌بندی میان تصویر-حرکت و تصویر-زمان نه‌تنها مفصلی درونی را در تاریخ سینما نشان می‌دهد، که همچنین گویای پیوندی است میان سینما، هنرهای دیگر و وضعیت خاص جهان. از خلال طبقه‌بندی تصاویرِ دلوز، تاریخ سینما در هیئت تاریخ موضوعات زیبایی‌شناختی، سیاسی و فلسفی قرن بیستم ظهور می‌کند.

خواندن کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران سینما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

« شکی نیست که سینما یکی از اختراعات بزرگ قرن بیستم بود. سینما هنر بود، اما با کل مردمی که سرگرم زندگی روزمره‌شان بودند همراه شد. سینما هنری مدرن بود، زیرا برخلاف هنرهای دیگر قرن بیستم، به میل خود توانست بخشی از زندگی همهٔ ما باشد. این همان چیزی است که دلوز در سطرهای پایانی درآمد ویراست فرانسوی سینما I تصدیق می‌کند، جایی که نبودن تصویر در کتاب را با پیش کشیدن بحث «فیلم‌های بزرگی که هر یک از ما کم و بیش از آن‌ها خاطره، احساس یا ادراکی داریم» توجیه می‌کند. استنلی کاول نیز بحث این خاطرهٔ جمعی را در کتاب‌های خود دربارهٔ سینما مطرح می‌کند. شاید مدتی است که این وضع تغییر کرده است، اما این حقیقت باقی است که سینما توانسته تاریخ خود را در حافظهٔ جمعی ما حک کند، و ما باید اهمیت چنین حقیقتی را ارزیابی کنیم.

اما چه چیز سینما جدید است؟ چه چیزی سینما را به مشخصهٔ ذاتی قرن بیستم بدل می‌کند؟ یا به بیان دیگر، فیلم‌ها، فیلم‌های بزرگ یا آثار کم‌اهمیت‌تر، آن قدرت عاطفه و ادراکی را که ردهای بسیاری بر حافظهٔ ما بر جای گذاشته از کجا می‌گیرند؟ دلوز در سینما I و سینما II به این پرسش‌ها و بسیاری از پرسش‌های دیگر پاسخ می‌دهد. پیش از پرداختن به اهمیت گسترده‌تر آنان، باید اولین وجه تمایز سینما را تحلیل کنیم: حرکت. زیرا جنبهٔ تازه‌ای اهمیت جامعیت کارگزاری که سینما با خود دارد، پیش از هر چیز و مهم‌تر از همه حرکت در تصاویر است. جایی که هنرهای بصری دیگر - از نقاب‌سازی تا نقاشی، از مجسمه‌سازی تا عکاسی - تصاویر ایستا و نامتحرکی را تولید می‌کنند که حتی ذیل مقولهٔ حرکت در حالتی خاص منجمد می‌شوند، سینما خودِ تصاویر را به حرکت درمی‌آورد. بنابراین، باید به حرکت از منظر تفاوت سینما یا ماهیت خاص آن نظر کنیم.

اما منظور چه نوع حرکتی است؟ اگر چنان‌که دلوز اعتقاد دارد، باید به ماهیت سینما بیاندیشیم، به چیزی که خاص سینماست و تنها به آن تعلق دارد، نخست باید احتیاط کنیم که از به کار گرفتنِ مفاهیم بسیار کلی یا انتزاعی پرهیز کنیم. حتی، این احتیاط نه تنها در مورد سینما، که در مورد فلسفه نیز به عنوان کاربست تفکر صادق است. دلوز در همان ابتدای کار خود، حکم برگسون را مبنی بر «تدقیق در فلسفه» می‌پذیرد: فلسفه باید دقیقاً با متعلق خود تناسب داشته باشد. بیشتر نظام‌های فلسفی مفاهیمی بس انتزاعی (حرکت، زمان، هستی، واحد، متکثر و . ) را تولید می‌کنند که مفاهیمی‌اند قابل استفاده برای همه چیز و هیچ چیز: قابل استفاده در مورد واقعیت، ممکن و حتی ناممکن. قدرت تفسیری چنین مفاهیمی صرفاً سطحی و ظاهری است: آن‌ها هر چیز را تنها تا جایی توضیح می‌دهند که به هیچ چیز خاصی اشاره نداشته باشد. اما میان مفهوم فلسفی و متعلق آن نباید فاصله‌ای باشد: تدقیق و موشکافی مستلزم مفاهیمی است که «خیاطی‌شده» و سفارشی باشند. مفاهیم دقیق و روشن ابژه‌هایی معین و تنها همان ابژه‌ها را مرزبندی می‌کنند. نباید هیچ شکافی میان تجربه و توضیح آن وجود داشته باشد، حتی اهمیت جامعیت کارگزاری اگر هدف فهم شرایط تجربه و بازگشت به منشاء آن باشد. اگر کسی بدین طریق از تجربه فراتر رود - و خواهیم دید که این کار ضروری است - برای آن نیست که مانند فلسفهٔ کانت به «شرایط هر تجربهٔ ممکنی» دست یابد، بلکه برای رسیدن به شرایط تجربهٔ واقعی است. سینما I و سینما II به پشتوانهٔ این الزام نوشته شده‌اند: هدف آن‌ها ارائهٔ مفاهیم اهمیت جامعیت کارگزاری تکینی است که متعلق به سینما باشند. این تلاشْ موجب می‌شود دلوز این مضمون را که همواره در آثارش حضور دارد ژرفا بخشد و صورت‌بندی جدیدی از آن ارائه دهد. اما پیش از تحلیل این مسئله که کتاب‌های سینمایی دلوز چگونه مسیر فلسفی او را تغییر داده‌اند، باید اصول آن‌ها را روشن کنیم.»

آموزش بورس چه ضرورتی دارد؟

بورس همواره یکی از بسترهای سودآور برای سرمایه‌گذاری بوده است اما عموم افراد جامعه با آن آشنایی نداشتند.

بورس همواره یکی از بسترهای سودآور برای سرمایه‌گذاری بوده است اما عموم افراد جامعه با آن آشنایی نداشتند. تعداد فعالان این بازار همیشه محدود بود و بیشتر سرمایه‌گذاری‌ها در جامعه به سمت سپرده‌های بانکی و بازارهای طلا و ارز می‌رفت. اخیرا اقبال مردم به بازار سرمایه بیشتر شده است و این مسئله، ضرورت آموزش بورس را بیشتر از قبل می‌کند. در ادامه جزئیاتی را درباره مزایای فعالیت در بورس، نحوه استفاده از خدمات آموزشی و اهمیت آن‌ها بیان می‌کنیم و همچنین بهترین مرجع برای استفاده از این خدمات را به شما معرفی خواهیم کرد.

مزایای بورس نسبت به بازارهای دیگر چیست؟

اقتصاد تورمی مردم را به ناچار با مقوله سرمایه‌گذاری آشنا کرده است. نگه داشتن پول دیگر گزینه خوبی نیست و سود سپرده‌های بانکی نیز توانایی حفظ ارزش پول را ندارد. در چنین شرایطی، همه به دنبال یافتن راهی برای سرمایه‌گذاری و حفظ ارزش دارایی‌های خود هستند. بازار ارز با توجه به سخت‌گیری‌های دولت و بانک مرکزی دیگر بستر مناسبی نیست و سکه و طلا نیز نوسانات و دردسرهای خاص خود را دارد.

در چنین شرایطی، بورس با مزایای متعدد خود توانسته است توجه مردم را جلب و بخشی از نقدینگی سرگردان جامعه را به خود جذب کند. این بازار قابلیت نقدشوندگی بالایی دارد که تا حدود زیادی آسودگی خیال را برای سرمایه‌گذاران فراهم می‌کند.

شفافیت نیز یکی دیگر از مزایای بازار بورس محسوب می‌شود. گزارش‌ها و صورت‌های مالی همه شرکت‌های فعال در بورس به صورت منظم منتشر می‌شود و همه می‌توانند به آن‌ها دسترسی داشته باشند. روند قیمت‌ها و نمودارها کاملا مشخص است و اطلاعات به صورت رایگان در اختیار همه قرار می‌گیرد. حداقل سرمایه برای حضور در بورس، در حال حاضر 500 هزار تومان است و این یعنی تقریبا هر کسی با هر میزان سرمایه‌ای می‌تواند در این بازار فعالیت کند و به تناسب سرمایه‌گذاری خود، سود به دست آورد.

قیمت‌ها همزمان با تورم، رشد می‌کنند و حتی در مواردی از آن پیشی می‌گیرند. به همین دلیل، بورس بستر مناسبی برای سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود و توانسته است نظر مردم را به خود جلب کند. دولت نیز با آزادسازی سهام عدالت و ارائه صندوق‌های ETF افراد بیشتری را به سمت این بازار هدایت می‌کند.

ضرورت و اهمیت آموزش بورس را از دو جنبه می‌توان بررسی کرد. در سطح فردی و شخصی، استفاده از خدمات آموزش بورس، تضمین کاهش ریسک سرمایه‌گذاری اهمیت جامعیت کارگزاری است. در حقیقت، فعالان بازار باید قبل از هر چیز روی کسب دانش و مهارت سرمایه‌گذاری کنند. بورس سازوکارها و ادبیات مخصوص به خود را دارد. ابزارهای معاملاتی و پایگاه‌های کسب اطلاعات این بازار ویژه هستند و یادگیری نحوه کار با آن‌ها کاملا ضروری است.

حتی افرادی که قصد سرمایه‌گذرای غیر مستقیم دارند (از طریق صندوق‌های سرمایه‌گذاری یا استفاده از خدمات سبدگردانی)، بهتر است با مفاهیم ابتدایی و اساسی بورس آشنا باشند. در مرحله بعد، فردی که می‌خواهد در بازار سرمایه فعالیت کند باید مهارت تحلیل داشته باشد و بتواند زمان مناسب برای خرید و فروش سهم‌ها را تشخیص دهد. این مهارت از طریق شرکت در کلاس‌های آموزش بورس به دست می‌آید.

بعد دیگر ضرورت آموزش بورس، به تاثیر سرمایه‌گذاران بر وضعیت بازار مرتبط می‌شود. قیمت‌ها در بازار تحت تاثیر عرضه و تقاضا هستند و رفتار هیجانی و ناآگاهانه افراد در این بازار، می‌تواند برای همه سرمایه‌گذاران آسیب‌رسان باشد.
بهترین مرجع ارائه‌کننده خدمات آموزش بورس کدام است؟

در حال حاضر، مراکز متعددی به ارائه خدمات آموزش بورس مشغول هستند و همین تنوع، انتخاب را دشوارتر می‌کند. برای انتخاب بهترین گزینه، لازم است موارد متعددی را در نظر بگیریم که از جمله آن‌ها می‌توان به اعتبار مرجع آموزشی اشاره کرد. تخصص، تجربه و سابقه نیز لازم است در نظر گرفته شوند. زمانی که تعداد متقاضیان و علاقه‌مندان یک حوزه زیاد باشد، سودجویان و فرصت‌طلبان نیز برای سود جستن از اشتیاق مردم وسوسه می‌شوند و به همین دلیل، دقت در انتخاب مرجع آموزشی بسیار مهم است.

کارگزاری آگاه را می‌توان از باسابقه‌ترین و باکیفیت‌ترین مراجع آموزش بورس در ایران دانست. آگاه همواره روی عنصر آموزش اهمیت جامعیت کارگزاری تاکید داشته است و از سال 1387 تا کنون به ارائه خدمات آموزشی مشغول است. این تجربه به بهبود کیفیت کلاس‌ها و تدوین دوره‌ها بر اساس نیاز دانش‌پذیران منجر شده و تا کنون، افراد بسیاری را با مباحث مبتدی و پیشرفته بورس آشنا کرده است.

خدمات آموزش بورس آگاه جامعیت بسیاری دارد و هر کسی در هر کجای مسیر آموزش که باشد می‌تواند موارد مورد نیاز خود را در میان آن‌ها پیدا کند. دوره‌ها سطح‌بندی شده‌اند و نیازهای دانش‌پذیران را از سطح مبتدی تا سطوح پیشرفته همراهی می‌کنند. کلاس‌ها و دوره‌های آموزش بورس آگاه موارد زیر را در بر می‌گیرند:

مبانی سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار
تابلو خوانی
مدیریت سرمایه و طراحی سیستم معاملاتی
تحلیل بنیادی
تحلیل تکنیکال مقدماتی
تحلیل تکنیکال پیشرفته
استراتژی‌های معاملاتی قراردادهای آتی کالا
مبانی اختیار معامله
مبانی معاملات آتی زعفران و سکه
و . .

لازم به ذکر است که کارگاه آموزشی مبانی سرمایه‌گذاری هر هفته به صورت رایگان برگزار می‌شود. همچنین شرکت‌کنندگان کلاس‌های تحلیل تکنیکال و بنیادی، مدرک و گواهی شرکت در دوره را دریافت خواهند کرد.

یکی از مهمترین خدمات شعبه‌های آگاه در سراسر کشور ارائه خدمات آموزشی است و بنابراین در هر شهر و منطقه‌ای که باشید، به کلاس‌های آموزشی دسترسی خواهید داشت. بعضی از کلاس‌ها به صورت حضوری و بعضی دیگر به صورت آنلاین برگزار می‌شوند. برای کسب اطلاع دقیق از جزئیات تاریخ و نحوه برگزاری کلاس‌ها، می‌توانید به وب سایت بآشگاه مشتریان مراجعه کنید یا با شعبه کارگزاری آگاه در شهر خود تماس بگیرید.

بلاگ بآشگاه مشتریان آگاه (https://bashgah.com/blog/) نیز یک مرجع آموزشی مهم محسوب می‌شود. از طریق این بلاگ، می‌توانید به صورت رایگان به مجموعه کاملی از مقالات و ویدئوهای آموزشی دسترسی داشته باشید.

جمع‌بندی

جزئیات و ضرورت استفاده از خدمات آموزش بورس را با هم بررسی کردیم. کسب دانش و آگاهی مقدمه حضور در هر بازار و بستری است و تا حدود زیادی می‌تواند ریسک ضرر و زیان را کنترل کند. بورس نیز از این قاعده مستثنی نیست و قبل از حضور در این بازار، لازم است روی افزایش دانش و مهارت‌های خود سرمایه‌گذاری کنید. کارگزاری آگاه یک مرجع آموزشی معتبر با شعبه‌های متعدد است و با برگزاری کلاس‌های آنلاین و حضوری در سراسر کشور، خدمات خود را به دانش‌پذیران متعددی ارائه می‌کند.

نقد لایحه مدیریت تضاد منافع در بازار اوراق بهادار

لایحه تضاد منافع از جمله لوایحی است که توسط سازمان بورس و اوراق بهادار تهیه و تدوین شده و از طریق سایت سازمان بورس به نمایش گذاشته و در اهمیت جامعیت کارگزاری حال طی مسیرهای لازم به جهت تصویب در مجلس شواری اسلامی می باشد.

نقد لایحه مدیریت تضاد منافع در بازار اوراق بهادار

لایحه تضاد منافع از جمله لوایحی است که توسط سازمان بورس و اوراق بهادار تهیه و تدوین شده و از طریق سایت سازمان بورس به نمایش گذاشته و در حال طی مسیرهای لازم به جهت تصویب در مجلس شواری اسلامی می باشد. مسلما؛ هر قانون و مقرره ای در کنار تمام نقاط قوتی اهمیت جامعیت کارگزاری که در خود نهفته دارد واجد ایراداتی است که شایسته است توسط صاحب نظران مورد بحث واقع شده تا بتوان از طریق این تضارب آراء، قانون در خور توجهی به تصویب برسد.

تردیدی نیست که جای خالی این موضوع بسیار دیده می شد و دغدغه متولیان کنونی اقتصاد کشور برای تصویب چنین مقرراتی، تقدیر به همراه دارد. در این مختصر، ضمن مطالعه لایحه موجود، برخی از نکاتی که به ذهن نگارنده رسیده است مورد نظر قرار گرفته و به رشته تحریر درآمده است. البته در این اندک امکان پرداختن به همه زوایای موجود در لایحه نبود و صد البته که ارائه این نکات به معنای نادیده انگاشتن مطالب ارزنده لایحه نبوده و نیست.

به هر جهت، در این یادداشت صرفا به لایحه مدیریت تضاد منافع پرداخته شده و بررسی لایحه دیگر با نام «هنجارها و اصول رفتاری مدیران اشخاص تحت نظارت سازمان در مدیریت تعارض و تضاد منافع» به وقتی دیگر موکول شده است. به عنوان مقدمه می توان بیان داشت که شایسته است موضوع تضاد منافع که در کشور بسیاری از مسائل را تحت پوشش خود قرار داده و فسادهای زیادی از آن نشات گرفته و می گیرد، در یک قانون کامل، تمامی ارکان را تحت سیطره قرار داده و منحصر به موضوع بازار سرمایه نگردد.

ایرادات موجود در تعاریف:

در ماده اول، به شیوه بسیاری از قوانین و مقررات دیگر، اصطلاحات موجود در لایحه تعریف و واژه شناسی شده است. روشن است که تمامی متن قانون بر محور این تعاریف در گردش است و حدود و ثغور قانون را روشن می سازد ولی علیرغم این اهمیت ابهام و عدم جامعیت در تعاریف واژگان در این قسمت، لایحه را با اشکال مواجه کرده است. به عنوان مثال، در بند 1 از ماده 1 در تعریف ذی نفع واژه «مشتری» قرار گرفته است. این در حالی است که قرار دادن مشتری در زمره افراد واجد تضاد منافع به نظر غیر منطقی به نظر می رسد. چه، در زندگی اجتماعی هر شخصی ممکن است به افعالی اقدام کند که تنها نفع شخصی خویش را ببیند و آن را بر منافع افراد جامعه ترجیح دهد. گذشته از بحثهای اخلاقی آن، قرار دادن در یک قانون که گامی مضیق تر از اخلاق دارد، منطقی به نظر نمی رسد. علی الخصوص اینکه در تعریف تضاد منافع هم بیان شده است که شخص اولویت خویش بر اولویت ذی نفعان ترجیح دهد. این نیز باید اضافه کرد که در ادامه در تعریف شرایط استقلال آمده است هر گونه رابطه ای که بر تصمیم گیری مستقل شخص تاثیر بگذارد. به نظر می رسد مشتری در مقامی نیست که بتواند تصمیم گیری کند مگر اینکه از زمره مدیران باشد که البته در این صورت بماهو مشتری مشمول تضاد منافع نیست. به عبارت دیگر وقتی از مشتری سخن می گوییم یعنی شخصی که در بازار سرمایه در حال استفاده از یک سری خدمات است. به عنوان مثال، در بند 4 ماده 1 دستورالعمل تاسیس و فعالیت مشاور سرمایه گذاری در تعریف مشتری آمده است: «شخصی است که در قالب قراردادی مشخص، از خدمات مشاور سرمایه گذاری استفاده می کند.»

بر اساس این تعریف، مشتری از این جهت که مشتری است به دنبال استفاده از بهترین حالت مشاوره ای است و بنا دارد حتی از اهمیت جامعیت کارگزاری این حیث که مشتری است منفعت خود را بر دیگران مقدم کند. آیا واقعا می توان شخصی که بذاته به دنبال کسب منفعت بیشتر است را در یک قانون تحت عنوان تضاد منافع شخص ذی نفع دارای تضاد منافع دانست و البته با حصول شرایطی مجازات کرد؟ از طرف دیگر اگر چنین شخصی به عنوان مدیر عالی رتبه، مشتری تلقی شود، از این جهت که مدیر است در مظان تضاد منافع است نه از این جهت که مشتری است. این ایراد در مثالهای دیگر این بند همانند سرمایه گذار نیز مشهود است که تعریف را با ابهام مواجه می کند.

ابهام دیگر در قسمت تعاریف را می توان در بند 2 ماده 1 درواژه «تضاد منافع» وارد دانست اولا اینکه حقیقتا مشخص نیست منظور از ذی نفع چه کسی است چون چنانکه اشاره شد این ایراد در قرار گرفتن واژه مشتری و. در تعاریف ذی نفع ابهام ماده را می افزاید. ثانیا منظور از «وضعیت» در این بند چیست؟ آیا به معنی تصمیم گیری است یا تصمیم سازی است و یا غیره؟ اینکه که در یک قانون که بناست در آن از مجازات سخن گفته شود از کلماتی استفاده شود که مخاطبین قانون به درستی آن را اهمیت جامعیت کارگزاری فهم نکرده و ندانند دقیقا چه تکلیفی بر ایشان بار شده است بر خلاف اساس ماهیت حقوق کیفری است. ثالثا مشخص نیست به چه علت در این بند مساله تضاد منافع منحصر به دو سال شده است؟ به عبارت دیگر به چه دلیل مدت زمانی بیشتر یا کمتر از این مدت، تعیین نشده است؟ آیا در این مدت دوسال که مدنظر قانونگذار قرار گرفته است حکمتی بوده است و یا مبتنی بر قوانین دیگری است یا اینکه هیچ دلیلی بر آن حاکم نیست که در این صورت نگاه مساله باید کارشناسانه تر باشد.

در بند 7 از تعاریف، آمده است: «منظور مدیرعامل و اعضای حقیقی یا نمایندگان حقیقی اعضای حقوقی هیأت مدیره ناشران و نهادهای مالی است.» با این تعریف، مدیران عامل و دیگر اعضای شرکتها و نهادهای مالی خصوصی نیز در تعریف قرار داده می شود و جای این ابهام را باز می کند که چرا باید یک شرکت خصوصی مخاطب قانون تضاد منافع باشد؟ به این توضیح که آنچه ابتدائا از تضاد منافع فهم می شود این است که شخصی در سمتهای اجرایی و تصمیم گیر به نحوی قرار بگیرد که بین منافع شخصی او و منافع عمومی حصول تعارض شود.

این بدین معناست که از حالت منفعت عمومی باید موضوع نگریسته شود که در صورت ایجاد تعارض منافع نباید آن شخص در ارکان مدیریتی قرار بگیرد، نه اینکه مثلا در یک شرکت خصوصی از تعارض منافع جلوگیری شود. به بیان دیگر، آنچه در ابتدا از تضاد منافع (در حالت اصطلاحی) فهم می شود این است که موضوع یک مساله حاکمیتی و تصمیم گیری کلان و مدیریتی است. به این بیان که افرادی که در حال تصمیم گیری مدیریتی هستند در جایگاهی نباشند که تصمیمی اتخاذ شود که در آن منفعت جمعی عمومی تحت الشعاع واقع شود.

ایرادات در مواد دیگر لایحه

در ماده 2 لایحه ناشران و نهادهای مالی موظف شده اند که نسبت به مدیریت تضاد منافع و راه های مقابله با آن، اقداماتی که در متن این ماده مشخص شده است در دستور کار قرار دهند. همانگونه که می دانیم در بند 21 قانون بازار اوراق بهادار نهاد مالی، نهادهای فعالی تعریف شده اند که در بازار اوراق بهادار در حال فعالیت هستند که مسلما بسیاری از مجموعه های خصوصی از جمله کارگزاری ها، بازارگردانان و. در آن قرار می گیرند. این در حالی است که در این ماده ایشان را موظف کرده است که نحوه مدیریت تضاد منافع را در تارنمای خود منتشر کنند و به مثالهایی در این رابطه اکتفا شده است.

مع الوصف، جای این ابهام وجود دارد که وقتی در مباحث قبل (یعنی در مواد ابتدایی لایحه) به روشنی تضاد منافع و مختصات و چارچوب آن روشن نشده است، به چه نحو به صورت کاملا کلی تمامی نهادهای مالی و ناشران را موظف به انجام وظایفی تحت نام «مدیریت تضاد منافع» می کنید؟ مسلما این که در ادامه مثالهایی برای روشن شدن مدیریت تضاد منافع آورده شود، کافی به مقصود نیست.

از سوی دیگر مساله تضاد منافع امری است که بایستی به عنوان یکی مساله آمره و حاکمیتی مطمح نظر قرار گرفته شود. به این بیان که پس از مشخص شدن تمام مختصات تضاد منافع بایستی ارکان تصمیم گیر در یک نهاد مالی و یا در یک ناشر تمامی خصوصیات خود را با آن مطابقت دهند تا در صورت وجود خصوصیتی که دال بر حصول تضاد منافع است، از آن جلوگیری کرده و یا از استفاده از افرادی با واجد ان خصوصیات ممانعت به عمل آید و یا اینکه چنانچه شخصی خود را واجد آن خصوصیت بداند از قبول مسئولیت در آن نهاد مالی یا ناشر امتناع ورزد.

البته جای بیان این نکته نیز وجود دارد که مساله تضاد منافع باید از سطوح تصمیم گیر و تصمیم ساز شروع شود. به این توضیح که مثلا در ارکان مدیریتی سازمان بورس افرادی قرار نگیرند که به نوعی تصمیم ایشان برای یک نهاد خصوصی تاثیرگذاری مثبت به بار می آورد و این تاثیرگذاری از دیگران سلب شود. نه این که آن شخص در آن نهاد مالی باشد و سپس تصمیم بگیرد در یک رکن مدیریتی قرار بگیرد یا نگیرد. صد البته چنانچه بنا باشد نهادهای خصوصی نیز مخاطب ماده قرار بگیرند بهتر است به شیوه بیان شده در ابتدای این بند، مورد خطاب واقع شوند.

کاملا مشخص است که ماده 3 لایحه نیز بر پایه عدم شناخت کافی و وافی بر تضاد منافع نگارش شده است. چه، مسلما آنگونه که گفتیم نهاد مالی در بازار سرمایه صرفا به یک نهاد عمومی و یا نهاد عمومی غیر دولتی بسنده نمی شود. لذا این که به صورت دستوری به یک نهاد مالی خصوصی بیان شود که بایستی صرفه و صلاح ذی نفعان را لحاظ کنید به غیر از اینکه تکلیف غیر روشنی به ایشان تحمیل شده است، همانند این است که به یک کاسب گفته شود شما در امر کسب و کار خود بایستی صرفه و صلاح ذی نفع را مدنظر قرار دهید. خوب، دقیقا کاسب که اصولا برای کسب منفعت فعالیت می کند، چرا باید صرفه و صلاح ذی نفع را لحاظ کند؟ از سوی دیگر به چه نحو باید صرفه و صلاح را رعایت کند؟ و سوالاتی از این دست. این نیز گفتنی است اینکه در متن ماده بیان شده است «در هر زمانی» بر ابهام موضوع افزوده است؟ زمان یعنی چه وقت؟ اصلا مگر «هر زمانی» جای صرفه و صلاح وجود دارد که یک نهاد مالی موظف به رعایت آن باشد.

در ماده 4 از محرمانه بودن و عدم استفاده از اطلاعات ذی نفعان سخن رانده شده است. این موضوعی است که در قوانین و مقررات دیگر نیز بیان شده و مسلما دیگر نیازی به ذکر آن در این قانون که محتملا در تعارض و تطابق با دیگر مقررات، موجبات تفاسیر گوناگون را در پی خواهد داشت و تورم قوانین نیز از آن حاصل می شود، نیست.

نکته دیگر اینکه یکی از مختصاتی که می توان برای تضاد منافع درنظر گرفت مطالبی است که در ماده 5 این لایحه آمده است. ولی اینکه به صورت کاملا غیرمنتظره در ماده 5 لحاظ شود، با اصول شکلی قانون نویسی معارض است. بهتر است (همانگونه که بیان شد) تمامی چارچوبهای تضاد منافع و مختصات آن در ابتدای قانون و در قسمت تعاریف روشن شود و در ادامه مواد دیگر بر پایه آن نگارش گردد. در این جا بهتر است به نکته نیز اشاره شود که به نظر می رسد اساس این لایحه، بر این پایه نوشته شده است که تعارض منافع به معنای قرار گرفتن فردی اهمیت جامعیت کارگزاری در پست مدیریتی تصمیم گیر اطلاق می شود که البته در آن لحظه منفعتی از خود و اطرافیانش بر منافع عمومی پیشی می گیرد. این موضوع را می توان در تعریف مندرج در تضاد منافع (بند 2 ماده 1) و دیگر مواد این ماده به وضوح مشاهده کرد. صد البته که اکتفا به این بخش از تضاد منافع نمی تواند به صورت جامع و کامل همه ابعاد تضاد منافع را پوشش دهد و از حصول آن در بازار سرمایه جلوگیری کرد.

ماده 6 لایحه از جمله موادی است که دارای ابهام بسیار زیادی بوده و تفسیرهای متفاوتی از آن استخراج می شود که باعث عدم اجرای صحیح منویات قانونگذار و سردرگمی مخاطب خواهد شد. منظور از رابطه قراردادی مندرج در ماده چیست؟ آیا مثلا اگر دو ناشر با هم قرارداد اجاره اهمیت جامعیت کارگزاری داشتند نیز شامل می شود؟ وابستگی مدیران به چه معناست؟ آیا صرفا وابستگی تجاری منظورنظر است یا هر نوع وابستگی تجاری و مدنی؟ ضمانت اجرای این ماده چیست؟ آیا در صورت ایجاد این رابطه قراردادی، از باب یک قاعده آمره، آن قراردادها بی اعتبار است؟

در ماده 7 آمده است که اعضای هیات مدیره نمی توانند همزمان در شرکتهای دیگر رابطه استخدامی داشته باشند. این در حالی است که این موضوع در قانون تجارت بلااشکال دانسته شده است. سخن در این رابطه بسیار است ولی به این نکته اکتفا می شود که تخصیص یا نسخ قوانین با اعتبار و پیشنه ای در حد قانون تجارت بایستی اندیشمندانه تر و یا در نظر گرفتن بسیاری از مسائل علمی حاصل شود. به بیان دیگر بایستی حکمت وجود آن رخصت در قانون تجارت کشف شود و سپس براساس آن به نسخ یا تخصیص آن مواد اقدام کرد. بهتر است در اینجا اشاره کرد که سرعت در نگارش این لایحه، عدم تامل کافی بر ماهیت تضاد منافع و ابعاد آن، عدم کنکاش کافی در قوانین دیگر برای یافتن رگه هایی از مبارزه با تضاد منافع و استفاده از آن در این لایحه کاملا خودنمایی می نماید.

در ماده 16 آمده است که اشخاصی که در فرایند ارزشگذاری اوراق بهادر اقدام می کنند نمی توانند در عرضه اولیه آن اوراق مشارکت داشته باشند. در این بین اشخاصی عنوان شده اند و از شرکتهای کارگزاری نام برده شده و جای این سوال را باقی گذاشته است که کارگزاری ها در فرایند ارزشگذاری اوراق بهادار چه تاثیرگذاری مستقیمی دارند که بایستی این نوع شرکتها را داخل در ماده قانونی کرد؟

ماده 18 از جمله موادی است که با دیگر مواد همپوشانی دارد و از سوی دیگر مشخص نیست این موضوع چه ارتباطی با تعریف اولیه ای که در بند 2 ماده 1 از تضاد منافع آمده است دارد. به بیان دیگر یا آن تعریف ناقص است که باید کامل و اصلاح شود و یا این ماده با آن ارتباط ندارد که این ماده باید اصلاح گردد.

ماده 19 اهمیت جامعیت کارگزاری با ماده 7 بسیار هم پوشانی دارد و بهتر است که در ذیل یک ماده هر دو محتوا درنظر گرفته شود.

در ماده 21 از بی اعتبار بودن معاملاتی سخن گفته است که بدون تشریفات لازم در ماده انجام می پذیرد. مسلما اکتفا به ضمانت اجرای مدنی کافی به مقصود نیست و به جهت ضمانت اجرای قوی تر، بهتر است، تشدید عملی در این رابطه مطمح نظر قرار گرفته شود.

این نکته نیز باید درنظر گرفته شود که مقررات بسیار زیاد و با اهمیت و با ضمانت اجراهای بسیار سنگینی وجود دارند که مطابق با قانون بازار در هیات مدیره سازمان بورس و اوراق بهادر به تصویب رسیده است. این در حالی است که تصویب این لایحه (چنانکه در انتهای آن آمده است) در مجلس شورای اسلامی (از آنجایی که صرفا شامل بازار سرمایه می شود) بلاوجه به نظر می رسد.

در خاتمه می توان گفت به جهت اهمیت بسیار زیاد موضوع بهتر است ضمانت اجرای های کیفری به صورت مجزا در نظر گرفته و با دقتهای حقوقی نگارش شود.

دانلود و خرید کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

برای خرید و دانلود کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه نوشته پائولا ماراتی و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.

دیگران دریافت کرده‌اند

معرفی کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه نوشتهٔ پائولا ماراتی و ترجمهٔ فائزه جعفریان و مهرداد پارساست و انتشارات شوند آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

هدف از کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه تحلیل دو کتابی است که ژیل دلوز به سینما اختصاص داده است که عبارت‌اند از: سینما I: تصویر-حرکت و سینما II: تصویر-زمان؛ این تحلیل حول سه محور می‌چرخد: الف) سهم نوآورانهٔ تحلیل‌های دلوز در زمینهٔ نظریهٔ سینما، (ب) برخی مسائل فلسفی که اهمیت بیشتری دارند، و (ج) جایگاه سینما I و سینما II در کلیت مجموعه آثار دلوز. این سه جنبه از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و برای فهم اصول چندگانهٔ فلسفهٔ دلوز دربارهٔ سینما باید آن‌ها را توأمان بررسی کرد.

سینما I و سینما II کمک بسیار مهمی به حوزهٔ نظریهٔ سینما کرده‌اند. آثار دلوز خلاف جهت دو گرایشی پیش می‌روند که از دورهٔ پس از جنگ تا دههٔ ۱۹۸۰ بر مطالعات سینماتوگرافیک فرانسه غالب بوده و در سایر کشورها نیز رواج یافته‌اند: رویکرد رئالیستی و پدیدارشناختی آندره بازن از یک سو، و رویکرد زبان‌شناختی و روان‌کاوانهٔ کریستین متز از سوی دیگر. پروژهٔ دلوز بیرون‌کشیدن «جوهرهٔ» سینما و توصیف چیزی است که منحصراً به خود سینما تعلق دارد و تحلیل این مسئله است که سینما چگونه و در چه حالت‌های منحصر به فردی می‌تواند به خود تصاویر بیندیشد. دلوز برای تشریح ویژگی خاص سینما، از انواع گوناگون تصاویر سینمایی طبقه‌بندی‌ای به دست می‌دهد که بی آنکه مدعی جامعیت باشد، کل تاریخ سینما را تا پیش از ظهور تصاویر دیجیتال در بر می‌گیرد. این طبقه‌بندی دو مفهوم اساسی را شرح می‌دهد: تصویر-حرکت و تصویر-زمان. شرح دو مفهوم تصویر-حرکت و تصویر-زمان (و انواع گوناگون آن‌ها) به دلوز مجال می‌دهد تا روایت درخوری از نشانه‌شناسی سینماتوگرافیک را با غنای بسیار ارائه داده و مباحث اصلی تاریخ سینما را حول مسئله‌ای کلی از نو سامان دهد. مفهوم تصویر-حرکت او را با دیدگاه تازه‌ای تجهیز می‌کند تا ارتباط میان مونتاژ و نما و ارتباط میان سینما و روایت را بررسی کند. مفهوم تصویر-زمان به او اجازه می‌دهد جهشی را که در سینمای پس از جنگ روی داد و گسستی را که سینمای «کلاسیک» را از سینمای «مدرن» جدا ساخت مد نظر قرار دهد. مفصل‌بندی میان تصویر-حرکت و تصویر-زمان نه‌تنها مفصلی درونی را در تاریخ سینما نشان می‌دهد، که همچنین گویای پیوندی است میان سینما، هنرهای دیگر و وضعیت خاص جهان. از خلال طبقه‌بندی تصاویرِ دلوز، تاریخ سینما در هیئت تاریخ موضوعات زیبایی‌شناختی، سیاسی و فلسفی قرن بیستم ظهور می‌کند.

خواندن کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران سینما پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ژیل دلوز؛ سینما و فلسفه

« شکی نیست که سینما یکی از اختراعات بزرگ قرن بیستم بود. سینما هنر بود، اما با کل مردمی که سرگرم زندگی روزمره‌شان بودند همراه شد. سینما هنری مدرن بود، زیرا برخلاف هنرهای دیگر قرن بیستم، به میل خود توانست بخشی از زندگی همهٔ ما باشد. این همان چیزی است که دلوز در سطرهای پایانی درآمد ویراست فرانسوی سینما I تصدیق می‌کند، جایی که نبودن تصویر در کتاب را با پیش کشیدن بحث «فیلم‌های بزرگی که هر یک از ما کم و بیش از آن‌ها خاطره، احساس یا ادراکی داریم» توجیه می‌کند. استنلی کاول نیز بحث این خاطرهٔ جمعی را در کتاب‌های خود دربارهٔ سینما مطرح می‌کند. شاید مدتی است که این وضع تغییر کرده است، اما این حقیقت باقی است که سینما توانسته تاریخ خود را در حافظهٔ جمعی ما حک کند، و ما باید اهمیت چنین حقیقتی را ارزیابی کنیم.

اما چه چیز سینما جدید است؟ چه چیزی سینما را به مشخصهٔ ذاتی قرن بیستم بدل می‌کند؟ یا به بیان دیگر، فیلم‌ها، فیلم‌های بزرگ یا آثار کم‌اهمیت‌تر، آن قدرت عاطفه و ادراکی را که ردهای بسیاری بر حافظهٔ ما بر جای گذاشته از کجا می‌گیرند؟ دلوز در سینما I و سینما II به این پرسش‌ها و بسیاری از پرسش‌های دیگر پاسخ می‌دهد. پیش از پرداختن به اهمیت گسترده‌تر آنان، باید اولین وجه تمایز سینما را تحلیل کنیم: حرکت. زیرا جنبهٔ تازه‌ای که سینما با خود دارد، پیش از هر چیز و مهم‌تر از همه حرکت در تصاویر است. جایی که هنرهای بصری دیگر - از نقاب‌سازی تا نقاشی، از مجسمه‌سازی تا عکاسی - تصاویر ایستا و نامتحرکی را تولید می‌کنند که حتی ذیل مقولهٔ حرکت در حالتی خاص منجمد می‌شوند، سینما خودِ تصاویر را به حرکت درمی‌آورد. بنابراین، باید به حرکت از منظر تفاوت سینما یا ماهیت خاص آن نظر کنیم.

اما منظور چه نوع حرکتی است؟ اگر چنان‌که دلوز اعتقاد دارد، باید به ماهیت سینما بیاندیشیم، به چیزی که خاص سینماست و تنها به آن تعلق دارد، نخست باید احتیاط کنیم که از به کار گرفتنِ مفاهیم بسیار کلی یا انتزاعی پرهیز کنیم. حتی، این احتیاط نه تنها در مورد سینما، که در مورد فلسفه نیز به عنوان کاربست تفکر صادق است. دلوز در همان ابتدای کار خود، حکم برگسون را مبنی بر «تدقیق در فلسفه» می‌پذیرد: فلسفه باید دقیقاً با متعلق خود تناسب داشته باشد. بیشتر نظام‌های فلسفی مفاهیمی بس انتزاعی (حرکت، زمان، هستی، واحد، متکثر و . ) را تولید می‌کنند که مفاهیمی‌اند قابل استفاده برای همه چیز و هیچ چیز: قابل استفاده در مورد واقعیت، ممکن و حتی ناممکن. قدرت تفسیری چنین مفاهیمی صرفاً سطحی و ظاهری است: آن‌ها هر چیز را تنها تا جایی توضیح می‌دهند که به هیچ چیز خاصی اشاره نداشته باشد. اما میان مفهوم فلسفی و متعلق آن نباید فاصله‌ای باشد: تدقیق و موشکافی مستلزم مفاهیمی است که «خیاطی‌شده» و سفارشی باشند. مفاهیم دقیق و روشن ابژه‌هایی معین و تنها همان ابژه‌ها را مرزبندی می‌کنند. نباید هیچ شکافی میان تجربه و توضیح آن وجود داشته باشد، حتی اگر هدف فهم شرایط تجربه و بازگشت به منشاء آن باشد. اگر کسی بدین طریق از تجربه فراتر رود - و خواهیم دید که این کار ضروری است - برای آن نیست که مانند فلسفهٔ کانت به «شرایط هر تجربهٔ ممکنی» دست یابد، بلکه برای رسیدن به شرایط تجربهٔ واقعی است. سینما I و سینما II به پشتوانهٔ این الزام نوشته شده‌اند: هدف آن‌ها ارائهٔ مفاهیم تکینی است که متعلق به سینما باشند. این تلاشْ موجب می‌شود دلوز این مضمون را که همواره در آثارش حضور دارد ژرفا بخشد و صورت‌بندی جدیدی از آن ارائه دهد. اما پیش از تحلیل این مسئله که کتاب‌های سینمایی دلوز چگونه مسیر فلسفی او را تغییر داده‌اند، باید اصول آن‌ها را روشن کنیم.»



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.