شکست در استراتژی


تحقیقات نشان می‌دهد ۷۰ درصد از پروژه‌های تغییر در سازمان‌ها شکست می‌خورند! آیا این موضوع به این معنی است که باید تغییرات جدی در سازمان را فراموش کنیم؟ در این مقاله با ما همراه شوید تا علل اصلی شکست تغییر در سازمان‌ها و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کنیم.

رادیو بیزینو : استراتژی ها شکست در استراتژی و شکست در کسب و کار

رادیو بیزینو : استراتژی ها و شکست در کسب و کار

میشه گفت استراتژی قسمت بشدت مهمی از کسب و کار هست که میتونه باعث موفقیت یا عدم موفقیت اون کسب و کار بشه ! تو این قسمت از رادیو بیزینو باهاتون در مورد استراتژی ها و شکست در کسب و کار صحبت کنیم.

برای هر کسب و کاری که به دنبال موفقیت و رسیدن به یک جایگاه خوب در حوزه کارییش هست بحث استراتژی بشدت مهم و الزامی هست ، حتی اگر شما بخواهید یک استارتاپ راه اندازی کنین استراتژی شما بشدت مهم هست و باید بهش به طور ویژه بپردازید.

اتفاقی که خیلی از اوقات برای استراتژی میفته این هست که فقط جنبه نمایشی و ویترینی پیدا میکنه ! اینکه یک استراتژی تدوین شده برای کسب و کار اما استفاده و کاربردی جز اینکه گفته بشه یک استراتژی هست ، نداره ! یعنی هیچی استراتژی اصلا وجود نداره و همش ویترین هست و این خوده شکست میتونه باشه برای کسب و کار. استراتژی ها هستند تا بتونن کمک کنند یک کسب و کار رشد داشته باشه و بتونه به سمت جلو حرکت کنه و وقتی استراتژی وجود نداشته باشه یکم بازی خراب میشه و کسب و کار به سمت شکست حرکت میکنه.

برای اینکه در مورد این موضوع بیشتر و عمیق تر بدونین و بتونین جلو رخ دادن چنین اتفاقی رو برای کسب و کارتون بگیرید حتما این اپیزود از پادکست رادیو بیزینو رو گوش بدین .

تو قسمت قبلی پادکست رادیو بیزینو باهاتون در مورد محتوای ارزشمند صحبت کردیم که اگر تولید محتوا انجام میدین یا کسب و کار دارید بهتون توصیه میکنیم که حتما بهش گوش بدین.

اگر سوالی در مورد کسب و کار و استراتژی دارید حتما توی کامنت ها برامون بنویسید تا بهتون جواب بدیم و کمکتون کنیم ، نظری یا پیشنهادی هم دارید خوشحال میشیم برامون بنویسید و بهمون کمک کنید.

حتما به صفحه اینستاگرام ما هم سر بزنید ، یه خیلی آموزش هست که میتونین ازشون بهره ببرید.

۸ دلیل رایج شکست تغییر در سازمان ها که منجر به نابودی می‌شود

تحقیقات نشان می‌دهد ۷۰ درصد از پروژه‌های تغییر در سازمان‌ها شکست می‌خورند! آیا این موضوع به این معنی است که باید تغییرات جدی در سازمان را فراموش کنیم؟ در این مقاله با ما همراه شوید تا علل اصلی شکست تغییر در سازمان‌ها و راهکارهای مقابله با آن را بررسی کنیم.

سازمان‌ها هر روزه با مشکلات فرهنگی و ساختاری بسیاری دست و پنجه نرم می‌کنند. برای رشد و توسعه در سازمان لازم است موانع و مشکلات اساسی را شناسایی و برطرف کنیم. اگر فرهنگ یا ساختار مشکل‌ساز در زمان مناسب تغییر نکند، می‌تواند سازمان را به نابودی بکشاند و یا در آینده انجام این تغییر بسیار سخت‌تر خواهد بود. در واقع تغییر در سازمان بخش جدایی‌ناپذیر هر کسب‌وکار است. تغییرات سازمانی از کوچک‌ترین تغییرات مانند بهبود کیفیت یا بهبود فرآیند و کاهش هزینه‌ها در یک بخش کوچک تا تغییرات بسیار بزرگتری مانند تغییرات اساسی تکنولوژیکی در زیرساخت کلی سازمان یا تغییر در ساختار، مدیریت و فرهنگ سازمانی را شامل می‌شود. هر چه این تغییر بزرگتر و در سطح گسترده‌تری باشد احتمال موفقیت آن کاهش می‌یابد. تحقیقات در سطح دنیا نشان می‌دهد ۷۰ درصد از پروژه‌های تغییر و تحول سازمانی با شکست مواجه می‌شوند.

از آنجا که کسب‌وکارها نمی‌توانند برای همیشه قید تغییر را بزنند و با وجود ریسک‌های موجود در بسیاری موارد لازم است تغییر در سازمان را هر چه سریع‌تر شروع کنند، باید ابتدا دلایل رایج شکست تغییرات سازمانی را شناخت و با پیشگیری از آنها احتمال موفقیت پروژه تحول سازمانی را بالا برد. در ادامه به موانع فرهنگی سازمان و میزان مقاومت آن در برابر تغییر، علل متداول شکست تغییرات سازمانی و راهکارها و مدل‌های اجرای موفق تغییر در سازمان خواهیم پرداخت.

در این مقاله خواهید دید:

  • تغییر یا تحول سازمانی چیست؟
  • چرا تغییر در سازمان‌ها ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؟
  • انواع تحول سازمانی
  • عوامل موثر بر تحول سازمانی
  • دلایل اصلی شکست تغییر در سازمان‌ها

تغییر یا تحول سازمانی چیست؟

تغییر یا تحول سازمانی که در زبان انگلیسی با عبارت Organizational Change از آن یاد می‌شود، به تمامی پروسه‌های تغییر در سازمان شامل تغییر در استراتژی،‌ ساختار، عملیات و فرآیند، تکنولوژی و فرهنگ سازمانی در یک سازمان و تاثیرات آن بر سازمان گفته می‌شود. تحول سازمانی می‌تواند پیوسته در حال رخ دادن باشد و یا در مقاطع مشخص زمانی رخ دهد. (منبع)

چرا تغییر در سازمان‌ها ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؟

امروزه سرعت تغییرات در دنیا بسیار بالا رفته‌است. تغییرات در ساختار سیاسی و قوانین جوامع مختلف، وقایع اقتصادی در سطح کشورها یا تغییرات اقتصادی بین‌المللی، چالش‌های اجتماعی، پیشرفت و تغییرات تکنولوژیکی و تغییرات جدی محیط زیستی باعث شده کسب‌وکارها هر روز با چالش‌های بیشتری مواجه باشند. عدم توجه به این رخدادها و تغییرات می‌تواند یک سازمان بزرگ را به نابودی بکشاند و یا از سرعت پیشرفت آن بکاهد. کسب‌وکارها برای دوام و بقای حیات خود لازم است بتوانند خود را با شرایط جدید وفق داده و متناسب با آن عمل کنند. این تغییرات سریع و ابهام در پیش‌بینی رخدادهای آینده در تمامی کسب‌وکارها تاثیر می‌گذارد و کم و بیش شامل همه سازمان‌های دولتی و خصوصی می‌شود.

ایجاد تحول در سازمان ها اصلا کار ساده‌ای نیست و در اکثر موارد در ابتدای پروسه تغییر شرایط بدتر می‌شود که دانستن این موضوع به خودی خود می‌تواند منجر به کاهش تمایل مدیران به اجرای تغییرات ضروری گردد و حتی در مواردی پروسه تحول با شکست مواجه شده و منجر به آسیب جدی به سازمان خواهد شد. از دلایل این شکست‌ها می‌توان به کمبود دانش، نداشتن مهارت کافی، کارشکنی افراد و فرهنگ سازمانی ضدتغییر اشاره کرد. با این حال باید دانست عدم ایجاد تغییرات لازم و سازگار شدن با شرایط جدید پیش آمده، یقینا در آینده به ضرر سازمان خواهد بود و حتی منجر به نابودی سازمان در بلندمدت می‌شود.

انواع تحول و تغییر در سازمان

به طور کلی تحولات سازمانی به دو دسته تحولات استراتژیک و ناگهانی (Strategic) و تحولات تدریجی و گام به گام (Incremental) تقسیم می‌شوند. همچنین از زاویه دیگری می‌توان آنها را به دو دسته تغییرات پیش‌بینی‌شده (Anticipatory) و تغییرات واکنشی (Reactive) طبقه بندی کرد. برای دسته‌بندی بهتر انواع تحول سازمانی ماتریس زیر می‌تواند به ما کمک کند.

عوامل موثر بر تحول سازمانی

عوامل بسیار زیادی بر آمادگی یک سازمان برای تحول و تصمیم‌گیری و روند اجرای پروسه تحول موثرند. در واقع یکی از عوامل پیچیدگی و سخت بودن موفقیت تحولات سازمانی تعداد زیاد و گستردگی عوامل تاثیرگزار بر آن است. برای برنامه‌ریزی و اجرای یک تحول موفق لازم است این عوامل را به خوبی شناخته و به شیوه مناسب مورد استفاده قرار داد. بررسی‌ها روی تحولات سازمانی در سطح دنیا نشان می‌دهد در نظر گرفتن ۶ عامل زیر برای هر تغییر سازمانی موفقیت‌آمیز ضروری است(منبع).

۱. چشم انداز یا آرمان مشترک

در فرآیند تحول سازمانی از مهمترین وظایف رهبر این تغییر، ایجاد آرمان یا چشم اندازی مشترک برای افراد و کارکنان سازمان برای جهت‌دهی مسیر تحولات است. در واقع آنچه افراد را راضی به تغییر شرایط و تلاش برای بهبود می‌کند وجود هدفی مشخص برای این کار است که به آنها انگیزه لازم برای تحمل ریسک و سختی‌های پروسه تحول را بدهد. همچنین اگر هدف مشترکی که همه افراد به سمت آن حرکت کنند وجود نداشته باشد، تلاش افراد به نتیجه نخواهد رسید.

۲. مسئولیت‌پذیری و پاسخگویی

برای تعامل و انتقال پروسه تحول از رده‌های بالای سازمان تا سطوح پایینی، به رهبری پاسخگو و مسئولیت‌پذیر نیاز است. مشارکت، تعامل، تعهد به منابع، اشتراک‌گذاری چشم‌انداز تغییر در ابتدا و حین اجرا، همگی نشان‌دهنده تعهد رهبری به تحول است. در واقع این عملکرد رهبر و مدیران است که تاثیر اصلی را بر کارکنان و افراد می‌گذارد نه گفته‌هایشان، لذا پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری باید در رفتار و عملکرد مداوم مدیران باشد تا تعهدشان را نشان داده و اعتمادسازی لازم را ایجاد کند.

۳. درگیر کردن و مشارکت دادن ذی‌نفعان

در گام اول لازم است رهبران تحول، ذی‌نفعان این تغییر شامل تمام افرادی که این تغییر روی آنها تاثیری دارد و یا بالعکس، آنها روی روند این تغییر می‌توانند اثرگذار باشند، را شناسایی کنند. برای این کار لازم است تحلیل ذی‌نفعان صورت گیرد. در گام بعدی باید متناسب با جایگاه و قدرت ذی‌نفعان و مخالف یا موافق بودن آنها با این تغییر، اقدامات متناسب در راستای آگاه‌سازی، همراه کردن و یا قانع کردن هر ذی‌نفع را انجام دهند.

۴. ابزارها و مهارتها

جان کالینز در کتاب خوب به عالی می‌گوید: تفاوت میان رهبران خوب و عالی این است که رهبران عالی اصول را به‌طور مداوم و فوق‌العاده خوب تمرین می‌کنند.

برای رهبری موثر یک تحول سازمانی باید اصول مربوط به این کار را به خوبی شناخت و آنها را به بهترین نحو ممکن انجام داد. اصول اساسی رهبری تغییر عبارتند از: ایجاد و اشتراک‌گذاری چشم‌انداز مشترک، پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری به عنوان رهبر و مشارکت جامع و موثر ذی‌نفعان.

همچنین مهارت برقراری ارتباطات موثر از مهم‌ترین پیشنیازهای رهبری تحول به‌شمار می‌رود. این مهارت از ابتدای کار تا انتهای پروسه تحول سازمانی باید به خوبی به‌کار گرفته‌شود و ارتباطات موثری بین رهبر و سایر افراد شکل دهد.

از دیگر ابزارهای کمک‌کننده در این روند می‌توان به ابزارهای برنامه‌ریزی مدیریت ذی‌نفعان و موارد بسیار دیگری اشاره کرد. آنچه اهمیت ویژه‌ای دارد تشخیص و استفاده موثر از ابزار مناسب در هر گام تحول توسط رهبر تحول است.

۵. به کارگیری رفتار مناسب

تحولات سازمانی در واقع در سطوح رفتاری رخ می‌دهند. تغییر سخت‌افزارها به خودی خود نمی‌تواند منجر به تحولات اساسی در سازمان شود. لازم است زیرساخت‌های سازمان مثلا شرح شغل‌ها، برنامه‌های مدیریت عملکرد، مقیاس‌های اندازه‌گیری و… تغییر کنند تا تحول تثبیت گردد. باید حواسمان باشد که افراد به این تغییرات واکنش‌های متفاوتی نشان می‌دهند. در مسیر این تحولات لازم است افراد را راهنمایی کرد و فرصت دریافت مشاوره‌های لازم در اختیارشان قرار گیرد. نقش رهبر تحول در این زمینه نیز چشمگیر است. مواردی مانند جشن گرفتن موفقیت‌های کوچک در روند تحول سازمانی، دادن فیدبک‌های مناسب و به موقع به افراد و یادآوری آرمان مشترک و اهمیت هر فرد در تحقق آن می‌تواند کمک بسیاری به انگیزه بخشی و جهت‌دهی افراد موثر در پروسه تحول داشته‌باشد.

۶. مقیاس‌ها و فرآیندها

آخرین مورد که اهمیت بالایی نیز دارد، نحوه اندازه‌گیری موفقیت و پیشرفت پروسه در هر گام است. باید معیارهایی قرارداد که بتوانند نحوه انجام پروسه، عملکرد پرسنل و عملکرد مالی سازمان و همچنین کیفیت رهبری تحول را بسنجند. در واقع موفقیت یا شکست یک تحول را به کمک سنجه‌ها و مقیاس‌های مناسب باید سنجید و در هر گام اقدامات لازم را برای بهبود انجام داد.

دلایل اصلی شکست تغییر در سازمان‌ها

جان کاتر با بررسی صدها شرکت طی سالها روی تحولات سازمانی به این نتیجه رسید که بیشتر تغییرات سازمانی به ۸ دلیل رایج با شکست مواجه می‌شوند. در ادامه به این ۸ دلیل می‌پردازیم.

۱. عدم ایجاد احساس اضطرار برای تغییر به اندازه کافی

افراد وقتی راضی به تلاش مضاعف و تغییر وضع موجود خود می‌شوند که احساس نیاز به این تغییر را به شدت احساس کنند. مثلا باید احساس کنند سازمان رو به نابودی است، شرکت در حال از دست دادن سهم بازار بطور جدی است و یا شرکت در معرض ورشکستگی قرار دارد. در واقع باید بدانند ادامه روند فعلی نه تنها منجر به بهبود شرایط نیست بلکه به شدت اوضاع را بدتر می‌کند.

ممکن است تصور کنید ایجاد احساس نیاز در افراد کار ساده‌ای است اما در واقع این مرحله از مراحل سخت تحول سازمانی است و اگر به درستی انجام نشود احتمال موفقیت تغییر بسیار افت می‌کند.

۲. عدم ایجاد یک ائتلاف با قدرت لازم

در تحول‌های موفق، ائتلاف موافقین و همراهان با تحول از گروهی کوچک آغاز شده و به تدریج بزرگ می‌شود. همواره برای موفق شدن یک برنامه تحول لازم است جمعی از ذی‌نفعان با آن همراه باشند و با حمایت خود و همراه کردن سایر افراد، کمک کنند روند به خوبی انجام شود. در این ائتلاف باید حتما تلاش شود افراد قدرتمند سازمان همراه شوند تا هم مخالفتی با تحول نکنند و هم با استفاده از قدرتشان و تاثیراتی که می‌توانند بر سایرین داشته باشند به بزرگ شدن این ائتلاف کمک کنند.

لازم است بدانیم وجود ائتلاف به خودی خود کافی نیست و باید این جمع به سمت مناسب هدایت شود تا تغییر در سازمان با موفقیت انجام شود.

۳. عدم وجود یک چشم‌انداز

در واقع چشم‌انداز قرار است سمت و سویی که سازمان به سمتش حرکت می‌کند را تعیین کند و اگر چشم‌انداز مشترکی میان افراد وجود نداشته باشد، افراد بدون هدف مشترک و بر اساس برداشت فردی از نیاز به تغییر به جهت‌های مختلفی می‌روند که مجموعه این اقدامات منجر به تحول لازم سازمان نمی‌شود و انرژی و انگیزه افراد هدر می‌رود.

همچنین باید تاکید کرد که چشم‌انداز یا آرمان مشترک باید به شکلی باشد که افراد آن را در راستای اهداف و چشم‌اندازهای فردی‌شان ببینند و انگیزه‌های فردی مضاعفی برای دستیابی به آن داشته باشند.

۴. عدم تعامل و اشتراک‌گذاری چشم‌انداز به میزان لازم

چشم‌انداز باید به‌طور مستمر و به خوبی با تک‌تک افراد به اشتراک گذاشته‌شود. در تمامی سطوحی که تحول سازمانی قرار است رخ بدهد افراد باید از چشم‌انداز مطلع باشند و حتی عده زیادی باید به آن اعتقاد داشته‌باشند. همچنین لازم است مرتبا این چشم‌انداز به افراد یادآوری شود.

اینکه فقط مدیران در تعیین چشم‌انداز دخیل باشند و فقط در سطح مدیران بالایی و میانی اطلاع از آن وجود داشته باشد کافی نیست. افراد رده‌ پایینتر اگر دلیل دستوراتی که دریافت می‌کنند یعنی چشم‌انداز سازمان را بدانند، با انگیزه بیشتری تلاش می‌کنند تا این تحول سازمانی تحقق یابد.

۵. از بین نبردن موانع چشم‌انداز جدید

برای تحقق چشم‌انداز تعیین شده در سازمان یقینا موانعی وجود خواهد داشت. این موانع می‌توانند برخی قوانین موجود باشند و یا بخشی از فرهنگ سازمانی ممکن است مانعی جدی بر سر راه این تغییر باشد. در موارد بسیاری نیز کارکنان و یا بخشی از ذی‌نفعان با کارشکنی و یا عدم همکاری خود منجر به شکست تحول در سازمان می‌شوند.

در این موارد ائتلاف شکل گرفته‌شده، باید تلاش کند این موانع را به طرق مختلف برطرف کند. همچنین استفاده بهینه از منابع در راستای اجرای برنامه تحول سازمانی بسیار مهم است.

۶. نبود برنامه‌ریزی سیستماتیک و عدم ایجاد بردهای کوتاه‌مدت

اگر برنامه‌ای مشخص و گام به گام برای تحول در سازمان وجود نداشته باشد، در هر لحظه از روند شما نمی‌دانید در کجای مسیر هستید و چقدر پروسه تا اینجای کار روند موفقیت‌آمیز بوده‌است. در واقع برنامه گام به گام کمک می‌کند بهتر بتوانید عملکرد و موفقیت یا عدم موفقیت پروسه را بسنجید.

از آنجا که مسیر تحولات سازمانی سخت و طاقت‌فرساست، تعیین بردهای کوچک کوتاه‌مدت در گام‌های میانی کمک می‌کند با احساس پیروزی از روند، افراد درگیر در تحول سازمانی انگیزه بیشتری برای ادامه کار پیدا کنند.

۷. اعلام پیروزی زودهنگام

بعضا با دستیابی به برخی بردهای کوتاه مدت، افراد تصور می‌کنند تحولات با موفقیت انجام شده و به پایان راه رسیده‌اند. درواقع خستگی افراد از مراحل انجام‌شده و لذت از پیروزی کوتاه‌مدت می‌تواند باعث شود ادامه مسیر تحول کم‌اهمیت جلوه کند و یا بعضا ادامه برنامه به فراموشی سپرده‌شود.

در بعضی موارد مخالفین تحول با بزرگ جلوه‌دادن بردهای کوتاه‌مدت سعی می‌کنند باعث شوند موافقین تحول درگیر حس پیروزی این موفقیت شوند و بدین شکل تحول را در میانه‌راه متوقف کنند.

۸. عدم تثبیت تغییر در فرهنگ سازمان

در بسیاری از موارد بعد از اتمام گام‌های تحول،‌ تصور می‌شود کار تمام شده‌است. این درحالی‌است که برای تثبیت و نهادینه‌سازی تحول، که منجر به پایداری آن در آینده و برگشت‌ناپذیری به شرایط قبل از تحول خواهد بود، لازم است اقداماتی اساسی در فرهنگ و زیرساخت سازمان صورت گیرد.

یکی از موارد موثر در این مورد فرهنگ سازمان است. در واقع باید به تدریج فرهنگ سازمان به گونه‌ای تغییر کند تا تحول انجام‌شده را به رسمیت شناخته و تبدیل به روتین جدید سازمان کند.

مورد بسیار مهم دیگر زمان است. در واقع باید مطمئن شد به اندازه کافی زمان گذشته است تا تغییرات در سطوح مختلف و نسل‌های مختلف افراد و کارکنان شامل افراد قدیمی‌تر و تازه استخدام شده، نهادینه شود.

چالش‌های پروسه تغییر در سازمان‌ها همواره از دغدغه‌های اصلی مدیرانی بوده که تلاش برای بهبود وضع سازمان خود دارند. آمار بالای شکست تغییر در سازمان‌ها از یک‌سو و اجتناب‌ناپذیر بودن نیاز به تحول در سازمان‌ها از سوی دیگر، کار برای تبدیل شدن به شرکتی پیشرو را بسیار سخت کرده‌است. موارد بسیاری بر موفقیت یا شکست یک تحول در سازمان تاثیر می‌گذارد که سعی کردیم مهمترین آنها را بگوییم. مطمئنا هر تغییر در سازمان با توجه به نوع آن و سازمان و جامعه‌ای که میزبان این تغییرند پیچیدگی‌های خاص خود را دارند که بر اساس بستر مربوطه باید جداگانه تحلیل شوند و اقدامات لازم برای آنها صورت گیرد. اما ۸ موردی که ذکر شد شایع‌ترین اشتباهات رخ‌داده در مسیر تحول سازمانی در سطح دنیا بوده و جلوگیری از آن‌ها احتمال موفقیت تغییر در سازمان را بسیار بالا می‌برد. به عنوان آخرین نکته باید حواسمان به چشم‌انداز تحول باشد چون اصلی‌ترین عامل در کاهش خطاهای منجر به شکست تغییر است. همچنین نقش رهبری تحول در سازمان در تمامی مراحل بسیار چشمگیر است.

ارزیابی این مدل لازم است به صورت دوره‌ای تکرار ‌شود. استفاده از پُرس‌لاین به شما کمک خواهد کرد به راحتی بتوانید این ارزیابی را تکرار کنید. اگر در روند تحلیل نتایج حاصل از این پرسشنامه در سازمان خود به راهنمایی احتیاج دارید، با ما تماس بگیرید.

چگونه شکست فیک را تشخیص دهیم

شکست معتبر و شکست کاذب

در بین افرادی که در بازارهای مالی هستند استراتژی های معاملاتی مختلفی هستند که وقتی مقاومتی در نمودار شکسته می شود، فکر می کنند که روند با گذشتن از مقاومت، دیگر صعودی نخواهد شد و آن زمان فرصت مناسبی برای خرید است، اما اغلب این شکست ها فیک هستند و بعد از زدن چند کندل صعودی، دوباره به روند نزولی باز می گردند و شرایط را برعکس می کنند. در ادامه می خواهیم بگوییم که چگونه شکست فیک را تشخیص دهیم و به اشتباه وارد معامله نشویم..

به طور کلی شکست ها در بین معامله گران بازار فارکس محبوب است. بنظرتان این منطقی است یا نه؟

زمانی که قیمت سرانجام سطح حمایت و یا مقاومت را می شکند و شما از آن خارج می شوید، انتظار می رود که در همان جهت نیز به حرکت خود ادامه دهد.

بنظرتان، باید به اندازه کافی قدرت ایجاد شده باشد تا قیمت بتواند از آن نقطه و سطح خارج گردد، یا نه؟

چگونه شکست فیک را تشخیص دهیم

شکست فیک چیست؟

شکست فیک و یا fake breakouts زمانی پیش می آید که طی آن بازار سعی دارد تا تریدر ها به خصوص معامله گران تازه کار را فریب دهد. بنابراین بازار سعی می کند تا با یک روند سطح حمایت و یا مقاومت را تست و سطح را در آن منطقه می شکند، اما متاسفانه بعد از یک زمان بسیار کوتاه روند شکسته می شود و بازار بر می گردد و پس از آن بالا و یا پایین سطحی که مدنظر ما بوده است بسته نمی شود. منظور از این جمله این است که روند بازار در سمت دیگر سطح حمایت و یا مقاومت که مد نظر ما هست بسته نمی شود. تنها کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که آنقدر سطح دانش خودمان را در زمینه تحلیل و کندل خوانی افزایش دهیم تا بتوانیم از هر موقعیتی سود دریافت کنیم نه اینکه طعمه بازار و متضرر شویم.

حالا برویم به سراغ راه هایی که می توان از طریق آن ها شکست فیک را در بازار تشخیص دهیم:

1-اولین راه حل:

اصلا هیچ تفاوتی ندارد که در چه بازار مالی فعالیت دارید، در هر کدام از این بازارها باید بدانید که چه هنگامی حجم معاملات شما کم می شود. اغلب هنگامی که حجم معامله ها پایین است، شکست های ایجاد شکست در استراتژی شده قطعا فیک و دروغین هستند، زیرا که در این زمان ها اغلب معامله گران بزرگ وارد بازار نمی شوند.

در بازار فارکس اغلب شکست های فیک در بین ساعات 11 شب تا 5 صبح اتفاق می افتند و در بازر ارزهای دیجیتال نیز این شرایط معمولا در روزهای شنبه و یکشنبه و آن هم در تایم فریم های روزانه قابل مشاهده اند.

هدف قیمت در معامله چیست

در بازار بورس ایران نیز، در بیشتر اوقاتی که حجم معاملات کاهش پیدا کند به مراتب می توان انتظار مشاهده شکست های فیک را در بازار داشت.

بنابراین، توصیه می کنیم برای اینکه فریب شکست های فیک را در بازار مقاومت و حمایت در تایم فریم های مختلف نخورید، در ساعت ها و زمان هایی که حجم معاملات به طور قابل توجه کاهش پیدا می کند وارد بازار نشوید و معامله ای باز نکنید.

شکست فیک در مقاومت چیست

2-دومین راه حل:

همیشه این طور نیست زمانی شکست فیک اتفاق افتد که بازار کاهشی باشد، گاهی برعکس! ممکن است روند بازار کاهشی نباشد اما خب بازار روند را به سمت شکست های فیک سوق دهد، خب قطعا در این موارد راه حل بالا کاربردی ندارد. اگر در چنین شرایطی بودید توجه کنید، وقتی در خط روند صعودی، مقاومت شکسته می‌شود، معمولاً این روند پس از تجربه‌ی چند کندل صعودی، دوباره به زیر خط مقاومت نزول پیدا می‌کند. بنابراین حواستان باشد در خط روند صعودی که روی یک نمودار رسم کرده‌اید، به این گونه شکست ها اعتماد نکنید!
در خط روند نزولی هم این الگو صدق می کند. اغلب هنگامی که خطوط حمایت نزولی شکسته می شود، چندین کندل رو به پایین اتفاق افتاده و روند مجدد به سمت مسیر صعود خود بازمی‌گردد. بنابراین حواستان باشد که به شکسته شدن خطوط حمایت نزولی نیز اعتماد نکنید!
در این ترفند، باید حتماً به صعودی بودن خطوط مقاومت و نزولی بودن خطوط حمایت دقت نمایید(خطوط روندی) چراکه اگر شیب خط روند به این شکل نباشد، نمی‌توان نتیجه شکست فیک را از آن حاصل کرد.

نتیجه گیری:

در این مطلب بررسی کردیم که شکست فیک چیست و چطور می توان آن را در روندها تشخیص داد و با استفاده از این روندها از آن ها در امان بود و بدون دغدغه معامله باز کرد.

چنانچه در این رابطه نیاز به راهنمایی و کسب اطلاعات بیشتر دارید با تیم ما در ارتباط باشید، همچنین در صورت تمایل می توانید نتیجه معاملات خود شکست در استراتژی را با ما به اشتراک بگذارید..

شکست استراتژیک آمریکا در برابر ایران

دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده، پس از دستور به ترور سردار سلیمانی، فرمانده نیروهای قدس سپاه پاسداران، با یک بحران در سیاست خارجی مواجه شده و اگرچه می خواهد که در ظاهر همه تصور کنند او ممکن است کاری انجام دهد، اما در عین حال، تمایلی هم به تشدید تنش ها ندارد.

شکست استراتژیک آمریکا در برابر ایران

نویسنده: جک شِیفر

دیپلماسی ایرانی: از میان همه اظهارات جنجالی، دروغ ها، تهدیدها و رجزخوانی های دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، هیچ یک به اندازه زمانی که او میکروفن را در دست می گیرد و می گوید می خواهد کاری انجام دهد و در عین حال، تاکید می کند که همان کار را انجام نخواهد داد، گیچ کننده نیست. ترامپ روز سه شنبه گفت که ایالات متحده برای حمله به ایران «در صورت نیاز»، کاملا آماده است. اینکه آیا در چنین حمله ای سایت های فرهنگی ایران هدف گرفته خواهند شد یا نه، رئیس جمهوری گفته «اگر قانون ایجاب می کند»، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. اما باز هم معلوم نیست.

با توجه به اینکه بحران در روابط آمریکا با ایران در پی ترور سردار قاسم سلیمانی وارد مرحله جدیدی شده، ترامپ احتمالا تصور می کند که اظهاراتش مبنی به اینکه شاید کاری را انجام بدهد یا ندهد، یک ابهام استراتژیک ایجاد می کند. شاید هم حقیقتا به این مساله اعتراف می کند که هیچ برنامه ای برای قدم بعدی خود ندارد. اما سوال این است که چرا ترامپ با افزودن آشفتگی و ابهام به جهانی که همین حالا هم در بی نظمی به سر می برد، شرایط را پیچیده تر می کند؟ در چنین شرایطی جای تعجب ندارد که کشورهای خارجی و حتی شهروندان آمریکایی به نیت او مشکوک می شوند.

هیچ کشوری و هیچ سیاستی از ساختار شاید بشود شاید نشود ترامپ در امان نیست: همین ماه گذشته، ترامپ از همین رویکرد درباره توافق جدید کنترل تسلیحاتی با روسیه و چین استفاده کرد: «شاید در ابتدا چنین توافقی با روسیه داشته باشیم و بعد به سمت چین پیش برویم یا شاید هم همه کار را یکباره انجام دهیم. شاید هم چنین اتفاقی کلا رخ ندهد. بخواهم صادق باشم، احتمال عدم حصول توافق وجود دارد.» در ماه اوت هم ترامپ درباره توافق تجاری با چین گفت: «آنها می خواهند چیزی را به نتیجه برسانند. اما شاید نتیجه ای حاصل نشود.»

اما ترامپ از این ساختار زبانی به ویژه در ورود به صحنه یک بحران بزرگ سیاست خارجی استفاده می کند. رویکرد ترامپ در قبال کره شمالی در چند سال گذشته همواره همین بوده است: «ما فکر می کنیم در حال ایجاد روابط با کره شمالی هستیم. خواهیم دید چه نتیجه ای خواهد داد. شاید خوب باشد، شاید نباشد. من کاملا آماده ام که کنار بکشم. چنین احتمالی وجود دارد. اما شاید ضروری نباشد.»

برای ترامپ، چنین پاسخ هایی به تحقق چند هدف کمک می کند. اول اینکه همواره او را در صدر اخبار نگه می دارد. به شکل گیری داستان در ادامه مسیر و ایجاد صحنه برای یکی دیگر از مسائل ترامپ محور می انجامد و سبب می شود آنهایی که اخبار را دنبال می کنند این شیوه خودداری او از ارائه اطلاعات و پاسخگویی را به دلخواه خود توضیح دهند و پاسخی را بشنوند که خودشان می خواهند. تیم اوبرایان، زندگی نامه نویس ترامپ می گوید که او از دیرباز از همین شیوه عدم پاسخگویی در مذاکرات تجاری برای آن شکست در استراتژی استفاده می کرد تا غیر قابل پیش بینی به نظر برسد و این توهم را به وجود آورد که شرایط را تحت کنترل دارد.

جوناتان سوان، خبرنگار سیاسی سایت اکسیس، در سال 2017 نوشت که ترامپ به مشاور ارشد تجاری خود گفته به کره جنوبی بگوید که رئیس جمهوری «دیوانه» است و اگر به نتیجه ای که می خواهد نرسد، به کل از مذاکرات خارج خواهد شد. اما این تنها تهدید ترامپ نبوده؛ او بارها به کره شمالی هشدار داده که تهدیدهای پیاپی ایالات متحده به نابودی این کشور ختم خواهد شد. اگرچه همه این اظهارات بلوفی بیش نبوده اند.

اکنون سوال این است که ایرانی ها چه درسی از بن بست بین دولت ترامپ و کره شمالی گرفته اند؟ اینکه اظهارات رئیس جمهوری آمریکا را کلا نادیده بگیرند؟ اینکه ترامپ سیاست خود در قبال ایران را با اعمال فشار حداکثری پیش برده، هیچ تاثیری در ایجاد شفافیت یا ثبات در آشفتگی کنونی نداشته و تنها نشان داده که می تواند یک حمله موشکی را از یک پهپاد ریپر مدیریت کند. مخاطره رویکرد ترامپ که برخی آن را «تئوری مرد دیوانه» می خوانند، این است که به تنهایی و به طور خودکار هیچ ترسی در دشمنان ایجاد نمی کند. تهدیدهای نیکسون علیه ویتنام شمالی تاثیری نداشتند و کره شمالی هم تهدیدهای ترامپ را به کل نادیده گرفته است ظاهرا خود را برای یک سری آزمایش های تسلیحاتی جدید آماده می کند. نصیحتی به ترامپ می تواند این باشد که ایجاد رعب و وحشت در کشورهایی که به تسلیحات هسته ای و موشک های دور برد مجهز هستند، دشوار است!

اما درباره ترور پیش بینی نشده سردار سلیمانی به دستور ترامپ چه می توان گفت؟ آیا این اقدام ایرانی ها را به وحشت انداخته؟ آیا می تواند رئیس جمهوری را به دستیابی به خواسته هایش نزدیک تر کند؟ شاید بله و شاید خیر. البته پاسخ خیر محتمل تر است. ایرانی ها پس از 40 سال جنگ سرد با ایالات متحده اکنون از جاه طلبی های هسته ای خود به دلیل ترور یک فرمانده نظامی دست شکست در استراتژی نخواهند کشید. ناخواسته ترین تاثیر این غیر قابل پیش بینی بودن ترامپ ایجاد یک نمونه دیگر جهانی از شکست استراتژیک او خواهد بود. هر کسی در هر جای جهان شیوه مواجهه ترامپ با سران دیگر کشورها را به یاد خواهد داشت و این درس، تا مدت ها پس از خروج او از کاخ سفید، به یادگار می ماند.

شکست در استراتژی

سه شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۱ | 04 - 10 - 2022

Communist party of iran

شکست استراتژی برتری طلبی رژیم اسلامی در منطقه

یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۱

تحرکات نظامی دو هفته اخیر جمهوری اسلامی در سوریه، با عکس العمل دولت بشار اسد از سویی و آمریکا از سوی دیگر روبرو شده است. برخی منابع سیاسی در سوریه اخیرأ فاش ساخته اند که مقامات دولت سوریه از جمله “فیصل مقداد” وزیر خارجه سوریه مدتها قبل از جمهوری اسلامی و گروههای وابسته اش در سوریه خواسته است که : ” با توجه به شرایط بحرانی سوریه، برای جلوگیری از برپایی یک جنگ سراسری دیگر، نباید از خاک سوریه علیه اسرائیل دست به عملیات نظامی بزنند”. بنا به آمارهای ارائه شده تا کنون اسرائیل بیش از ۴۰۰ بار مراکز، پایگاهها و تأسیسات نیروهای جمهوری اسلامی و گروههای وابسته در سوریه را مورد حملۀ نظامی قرار داده و تاکنون موجب کشته شدن تعداد زیادی از فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران ونیروهای نیابتی رژیم شده است، اما جمهوری اسلامی نتوانسته در مقابل آن حملات عکس العملی نشان دهد.

روزنامه نیویورک تایمز روز چهارم شهریور از قول تحلیلگران سیاسی در سوریه نوشته که :” ائتلاف نیروهای مخالف اسرائیل وابسته به جمهوری اسلامی شامل مسئولان نظامی از سپاه قدس پاسداران، حزب الله لبنان، گروههای اسلامی مسلح یمنی و عراقی وابسته به رژیم اسلامی در نشست کارشناسی مجازی خود در رابطه با چگونگی پاسخ به حملات اسرائیل به آنها در سوریه، تصمیماتی اتخاذ کرده اند”. اخیرأ یکی از منابع نزدیک به رژیم جمهوری اسلامی در دمشق فاش ساخت، “حال که دولت سوریه خواسته اقدامی علیه اسرائیل از خاک سوریه صورت نگیرد، ائتلاف مزبور تصمیم گرفته حملاتی به پایگاههای آمریکا در سوریه انجام دهند تا بلکه از این طریق آمریکا، اسرائیل را از انجام حملاتی نظامی به نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه برحذر دارد”.

در راستای اجرای چنین تصمیمی، به دنبال آخرین حمله هوایی اسرائیل در ۱۴ ماه اوت به مواضع و نیروهای جمهوری اسلامی در اطراف بندر “طرطوس” و دمشق که منجر به تلفات و خسارات زیاد ازجمله انهدام حدود هزار موشک گردید، روز ۱۵ اوت جمهوری اسلامی در یک حملۀ پهبادی، پایگاه نظامی آمریکا در منطقه استراتژیک و نفتی “التنف” واقع در استان “دیرالزور” در شرق سوریه را هدف قرار داد. اما این تاکتیک جمهوری اسلامی نه تنها مؤثر واقع نشد بلکه موجب عکس العمل شدید آمریکا گردید. تا جائی که به دنبال این عملیات، هواپیماهای آمریکا در سه روز متوالی مواضع و پایگاههای جمهوری اسلامی و گروههای وابسته اش در منطقه “دیرالزور” در نزدیکی مرز سوریه و عراق را به شدت بمباران کردند و تلفات و خساراتی به نیروهای جمهوری اسلامی وارد آورد. گرچه جمهوری اسلامی هرگونه وابستگی خود با آن حمله پهبادی را انکار کردند اما سخنگوی “سنتکام” فرماندهی مرکزی آمریکا اعلام کرد “این حملات واکنشی به حملۀ روز ۱۵ اوت جمهوری اسلامی علیه یکی از پایگاههای ما بوده است. زیرا معلوم شده که پهباد سرنگون شده ساخت جمهوری اسلامی بوده است”. البته “سازمان دیده بان حقوق بشر سوریه نیز تائید کرد که حملات آمریکا به اردوگاه (عیاش) بوده که گروه مسلح فاطمیون افغانستان (وابسته به جمهوری اسلامی) در آن مستقر هستنند.

عملیاتهای نظامی آمریکا و اسرائیل در حالی است که دولت روسیه که کنترل هوایی سوریه را در دست دارد، نه تنها عکس العملی نشان نداده است بلکه با توجه به درگیری در جنگ اوکراین سامانۀ دفاع هوایی اِس ۳۰۰ خود را نیز از منطقه استراتژیک “مصیاف” در غرب سوریه برچیده و از آن کشور خارج ساخته است. این امر نیز فرصت مناسبی برای شدت بخشیدن به حملات هوایی اسرائیل علیه مواضع جمهوری اسلامی ایجاد کرده است.

رژیم جمهوری اسلامی با سیاستها و مداخله گری نظامی نه تنها در سوریه بازنده بحران شده است، بلکه در عراق و لبنان نیز با شکست های پی در پی مواجه شده است. با این وصف یکی از پایه های استراتژی بقای رژیم که کسب برتری در رقابت های خاورمیانه از طریق دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه بوده است، با شکست روبرو شده است. مداخله گری نظامی جمهوری اسلامی در منطقه و به ویژه در عراق و سوریه و لبنان با مخالفت و اعتراض توده های مردم کارگر و زحمتکش روبرو شده است. مردم این کشورها دخالتهای جمهوری اسلامی و تشکیل دستجات و گروههای مسلح تروریست تحت عنوان حزب سیاسی را عامل ناامنی بی ثباتی و فساد در دستگاههای حکومتی می دانند. نمونۀ اخیر آن را بار دیگر در عراق و سوریه شاهدیم. حاکمیت و عملکرد دو دهه گذشتۀ گروههای شیعه وابسته به جمهوری اسلامی که موجب گسترش فساد، دزدی، جنایات، کشتار و نا امنی در آن کشورها شده، ماهیت ضد انسانی رژیم جمهوری اسلامی را برای توده های مردم کارگر و زحمتکش این کشورها برملا کرده است. رژیم اسلامی نیز خود براین امر واقف است که نه تنها در داخل ایران بلکه در کشورهایی که داعیۀ “نفوذ و اقتدار” در آنجا را نیز داشت، مورد نفرت مردمانش می باشد. دو سال قبل یکی از نمایندگان در صحن مجلس رژیم در رابطه با موقعیت رژیم اسلامی در سوریه با فریاد جنون آمیز گفت:” امروز شاهد هستیم که بشار اسد با تمام وقاحت وزنه همنوایی خود با ولادیمیر پوتین را سنگین‌تر کرده و حتی حضور شهیدان مدافع حرم را در سوریه کمرنگ و بعضا کتمان می‌کند. دور نیست که اسد و پوتین، ما را در راه منافع خود و نتانیاهو و دونالد ترامپ قربانی کند”. نفرت و انزجار توده های مردم عراق از جمهوری اسلامی را نیز، در شکست مفتضحانۀ گروههای میلیشیای مسلح وابسته به رژیم در انتخابات سال گذشتۀ عراق به وضوح دیدیم. با این وجود آن گروههای شبه نظامی وابسته به رژیم جمهوری اسلامی با هدایت و حمایت سپاه پاسداران خواهان تداوم حاکمیت خود شده اند و ده ماه است مانع تشکیل حکومت در عراق شده اند. مسئولیت جنگ داخلی که هم اکنون میان این گروههای شیعه مسلح در عراق به راه افتاده است، نیز در درجۀ اول برعهدۀ جمهوری اسلامی است.

سیاستهای مداخله گرانۀ جمهوری اسلامی در آن کشورها هم به زیان توده های مردم کارگر و زحمتکش آن کشورها بوده، برایشان جنگ و کشتار و ناامنی به ارمغان آورده است و هم هزینه های کلان صدها میلیارد دلاری را به سفره کارگران و مردم تهیدست ایران تحمیل کرده است.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.