کندل ها و انواع آنها


کندل ها و انواع آنها

به عنوان یک تازه‌وارد به حوزه معامله‌گری و یا سرمایه‌گذاری در ارزهای دیجیتال و یا هر دارایی دیگر خواندن نمودارهای قیمت ممکن است کاری دشوار به نظر برسد. بسیاری از افراد بدون نگاه کردن به نمودار قیمت و بر اساس حس‌شان اقدام به سرمایه‌گذاری می‌کنند، در حالی که در فضای بازار صعودی این استراتژی ممکن است کار کند، اما در طولانی مدت احتمالا کار نخواهد کرد.

سرمایه‌گذاری و معامله‌گری ذاتا بازی احتمالات و مدریت ریسک هستند، بنابراین توانایی خواندن نمودارهای قیمت یکی از مسایل اساسی برای هر شیوه‌ی سرمایه‌گذاری می‌باشد. در این مقاله توضیح می‌دهیم که نمودارهای شمعی یا کندل استیک چیست و چگونه خوانده می‌شوند.

نمودار شمعی یا کندل استیک چیست؟

یک نمودار شمعی (Candlestick chart) یکی از انواع نمودارهای مالی است که به صورت تصویری حرکت قیمتِ یک دارایی را در بازه‌ی زمانی مشخصی نمایش می‌دهد. همانطور که اسمش مشخص است این نمودار از تعدادی شمع یا کندل استیک‌ تشکیل شده که هر کدام از آن‌ها، واحد یکسانی از زمان را نمایش می‌دهد. هر شمع می‌تواند نمایان‌گر یک ثانیه تا یک سال باشد. بسته به اینکه کاربر چه واحد زمانی را بر روی نمودار انتخاب می‌کند.

استفاده از نمودارهای شمعی به قرن ۱۷ میلادی برمی‌گردد و اختراع آن‌ها به عنوان یکی از انواع نمودارها به معامله‌‌گر ژاپنی برنج به نام (Homma) نسبت داده می‌شود.از ایده او به عنوان اساس آنچه امروزه به آن نمودار شمعی مدرن گفته می‌شود، استفاده می‌شود. آنچه او یافته بود بعدها توسط بسیاری بخصوص چالز داو (Charles Dow) یکی از پدرهای تحلیل تکنیکال مدرن، بهینه شد.

گرچه از نمودارهای شمعی برای برای تحلیل انواع مختلفی از داده‌ها استفاده می‌شود اما غالبا در تحلیل بازارهای مالی از آن‌ها استفاده می‌شود. درحقیقت آن‌ها ابزارهایی هستند که معامله‌گران با استفاده از آن احتمال حرکت قیمت در جهت‌های مختلف را بررسی می‌کنند.

نمودارهای شمعی چگونه کار می‌کنند؟

نقاط قیمتی زیر برای ایجاد هر شمع نیاز است:

قیمت باز شدن (open) – قیمت اولین معامله‌ی صورت گرفته در داخل آن بازه‌ی زمانی خاص.

بالاترین قیمت (high) – بالاترین قیمتِ معامله شده در داخل آن بازه‌ي زمانی خاص.

پایین‌ترین قیمت (low) – پایین‌ترین قیمت معامله شده در داخل آن بازه زمانی خاص.

قیمت بسته شدن (close) – قیمت آخرین معامله ثبت شده در داخل آن بازه زمانی خاص.

به صورت تجمعی از مجموعه داده‌ای که در مورد آن صحبت شد به عنوان مقادیر OHLC یاد می‌شود. رابطه‌ی بین قیمت آغازی (open)، بالاترین قیمت (high)، پایین‌ترین قیمت (low) و قیمت بسته شدن (close) تعیین می‌کند که شکل شمع‌ها چگونه باشد.

به فاصله‌ی بین قیمت بازشدن (اولین معامله) و قیمت بسته شدن (آخرین معامله) بدنه‌ي شمع (body) گفته می‌شود در حالی که به فاصله‌ی بین بدنه و حداقل قیمت و یا حداکثر قیمت، فتیله (wick) و یا سایه (shadow) گفته می‌شود و نهایتا به فاصله‌ی بین حداقل و حداکثر قیمت، دامنه (range) گفته می‌شود.

چگونه نمودار شمعی را بخوانیم؟

بسیاری از معامله‌گران معتقدن خواندن نمودار شمعی بسیار ساده تر از خواندن نمودارهای خطی و یا میله‌ای است، با آنکه اطلاعات مشابهی فراهم می‌کنند. نمودار‌های شمعی این امکان را فراهم می‌کنند که معامله‌گر بتواند با یک نگاه رفتار قیمت را بخواند.

در عمل یک نمودار شمعی نبرد میان خرس‌ها (bears)یعنی کسانی که معتقدند که قیمت خواهد ریخت و گاو‌ها (bulls) یعنی کسانی که معتقدند قیمت بالا خواهد رفت را در یک بازه زمانی مشخص نشان می‌دهد. عموما هر چه بدنه‌ی شمع بلندتر باشد فشار خرید و یا فروش در بازه‌ی زمانی مشخص شده بیشتر بوده است. اگر سایه‌های شمع کوتاه باشند، این بدین معناست که بالاترین قیمت (یا پایین‌ترین قیمت) در بازه‌ی زمانی تعیین شده به قیمت بسته شدن (آخرین معامله در بازه زمانی) نزدیک بوده است.

رنگ شمع ها ممکن است در نرم‌افزارهای مختلف نمایش نمودار متفاوت باشد اما به صورت کلی اگر بدنه شمع سبز باشد این به این معناست که قیمت آخرین معامله‌ی (قیمت بسته شدن) بالاتر از قیمت اولین معامله (قیمت باز شدن) بوده است. قرمز نیز به این معناست که قیمت در طول بازه ی مورد نظر به سمت پایین حرکت کرده، یعنی قیمت اولین معامله (قیمت باز شدن) بالاتر از قیمت آخرین معامله (قیمت بسته شدن) بوده است.

برخی از تحلیل‌گران ترجیح می‌دهند که با نمودار سیاه و سفید کارکنند. که در این حالت به جای کندل (شمع) قرمز کندل مشکی یا تو‌پر و به جای کندل (شمع) سبز، کندل سفید یا تو خالی داریم.

نمودارهای شمعی چه چیزی به شما نمی‌گویند؟

درحالی که نمودار‌های شمعی برای دریافت ایده‌ای کلی در مورد رفتار قیمت مناسب هستند، اما هرآنچه که برای یک تحلیل جامع به آن نیاز دارید را در اختیار شما نمی‌گذارند. برای مثال نمودار شمعی نمی‌تواند نشان دهد که دقیقا بین بازه‌ي اولین معامله و آخرین معامله چه اتفاقی افتاده است بلکه فقط فاصله‌ی این ۲ نقطه به همراه بالاترین و پایین‌ترین قیمت را نشان می‌دهد.

ویا علی‌رغم اینکه فتیله (wick) یک کندل به شما حداکثر و حداقل قیمت را نشان می‌دهند اما نمی گویند که کدام زودتر اتفاق افتاده است؟ البته شما با تغییر بازه‌ی زمانی به بازه‌های کوچکتر می‌توانید به این جزییات دسترسی پیدا کنید.

نمودارهای شمعی Heikin – Ashi

آنچه تا کنون در موردش صحبت کردیم نمودارهای شمعی ژاپنی نامیده می‌شود. اما شیوه‌های دیگری برای محاسبه‌ی یک شمع وجود دارد. شیوه‌ی Heikin-Ashi یکی از این شیوه‌هاست.

Heikin-Ashi در زبان ژاپنی به معنای میانگین میله (average bar) می‌باشد. در این سبک شمع ها با استفاده از یک فرمول اصلاح شده، از میانگین داده‌های قیمت ساخته می‌شوند. هدف این کار این است که داده ها نرم کنیم و نویز بازار (حرکات ریز و بی‌هدف) را نادیده بگیریم. با استفاده از کندل‌های Heikin-Ashi راحت‌تر می‌توان روندبازار، الگو‌های قیمتی، و امکان برگشت قیمت را شناسایی کرد.

معامله‌گران اغلب از نمودار شمعی Heikin-Ashi همراه با نمودار شمعی ژاپنی استفاده می‌کنند تا از سیگنال‌های اشتباه اجتناب کنند و احتمال تشخیص روند بازار را بالا ببرند. شمع‌های Heikin-Ashi سبز بدون فتیله پایینی (lower wick) عموما به معنای روند صعودی قوی است، در حالی که شمع قرمز بدون فتیله بالایی (upper wick) می‌تواند به معنای بازار نزولی باشد.

درحالی که شمع‌های Heikin-Ashi می‌توانند به عنوان یک ابزار تحلیلی قدرتمند باشند، مانند سایر شیوه‌های تحلیل تکنیکالِ ارزهای دیجیتال محدودیت‌های خودش را دارد. از آنجا که این شمع‌ها از قیمت میانگین استفاده می‌کنند، ممکن است الگوها روی آن‌ها دیرتر دیده شود. همچنین گپ‌های قیمتی (price gap) برروی این نمودارها دیده نمی‌شوند.

سخن پایانی

نمودارهای شمعی یکی از ابزارهای پایه‌ای و اساسی برای هر معامله‌گر و سرمایه‌گذار می‌باشد. آن‌ها نه تنها نمایشی تصویری از رفتار قیمت در بازه مورد نظر می‌باشند، بلکه این انعطاف را دارند تا در بازه‌های زمانی مختلف داده ها را نمایش دهند.

مطالعه‌ی جامع الگوهای نمودارهای شمعی در ترکیب با ذهن تحلیل‌گری و تمرین کافی می‌تواند معامله‌گران را به جایی برساند که بتوانند در تحلیل رفتار قیمت به برتری دست یابند. البته مهم است که در تحلیل‌هایتان از شیوه‌های دیگر تحلیلی مانند تحلیل بنیادی نیز استفاده کنید،.

پلتفرم معاملاتی تبدیل مکانی امن و مطمئن برای خرید و فروش آنلاین ارز‌های دیجتال می‌باشد. تبدیل یک صرافی آنلاین برای خرید و فروش بیت‌‌کوین و تبادل سایر ارزهای دیجیتال به صورت تخصصی می‌باشد.

پولبک چیست (pullback)؟ پیش بینی قیمت سهام به کمک پولبک

دو نوع پول بک که هر معامله‌گر باید آن ها را بشناسد و چهار مرحله برای تائید آن جهت ورود به معامله در آن ها

تمام هدف هر معامله‌گری در هر نوع بازار سرمایه‌ای یک چیز بیشتر نیست. این که او می‌خواهد از معامله خود سودآوری داشته باشد. در بازارهای مختلف دو روش کلی برای سودآوری وجود دارد. اول این که از طریق افزایش / قیمت دست به خرید و فروش بزنیم و این‌گونه سودآوری خود را تضمین کنیم. روش دوم که بسیار مهم‌تر است ولی کمتر معامله‌گری به آن توجه می‌کند، مسئله کاهش ریسک است. پولبک کندل ها و انواع آنها یک ابزار اساسی برای کاهش ریسک معاملات محسوب می شود.

همان‌طور که گفتیم بسیاری از معامله گران هنگام معامله خود تنها به روند مثبت سهم فکر می‌کنند و هیچ درصد ریسکی را برای آن در نظر نمی‌گیرند. معمولاً این افراد بسیار هیجانی عمل می‌کنند و فکر می‌کنند که اگر الان سهم را نخرند دیگر هیچ‌وقت سودآوری نخواهند داشت و تمام فرصت‌های بازار تمام‌شده است؛ اما این تفکر یک نوع فریب بازار محسوب می شود. همین‌جا با قدرت می‌گوییم که هیچ‌گاه فرصت‌های بازار تمام نمی‌شود. پولبک یکی از نشانه‌های فرصت دوباره در بازار است.

مفهوم و فلسفه پولبک در واقع بر اساس شکست یک روند است. در ساده‌ترین انواع پولبک وقتی یک روند مقاومتی یا حمایتی با قدرت شکسته می شود بنا به دلایل مختلفی که در ادامه از آن خواهیم گفت قیمت برای آخرین بار به سطح شکسته شده باز می‌گردد و اصطلاحا “بوسه خداحافظی” رخ می‌دهد.

در این حالت می توان نسبت به ورود یا خروج سهم اقدام کرد. انواع پولبک به ما کمک می‌کند که نقطه ورود یا خروج مناسبی در سهم پیدا کنیم؛ اما یادتان باشد که پولبک به تنهایی کارایی ندارد و باید آن را در اندیکاتورها و سایر شاخص‌های تکنیکال مورد بررسی قرار دهیم. این موضوع را در ادامه مورد بررسی قرار خواهیم داد. با ما همراه باشید.

فلسفه پولبک چیست؟

فلسفه پولبک چیست؟

بیایید فارغ از هر مبحث سخت اقتصادی و از دید روانی و رفتاری به بازار پولبک را نگاه کنیم. فلسفه پولبک بسیار نزدیک به فلسفه مقاومت و حمایت دارد.
حمایت و مقاومت خط‌های فرضی هستند که بر اساس روند قبلی نمودار قیمتی سهم ایجاد می شود؛ اما فلسفه این مسئله، ریشه روانی دارد.

قیمت از نظر معامله گران حد و ضرر خاصی دارد و این نوع حد و ضرر ذهنی یک جو روانی در بازار ایجاد می‌کند به طور مثال قیمت ۳۰ هزار تومانی دلار در بازار ایران یک قیمت روانی و یک خط مقاومت روانی محسوب می‌شد. در این قیمت‌ها معامله گران از حد سود خود راضی می‌شوند و کم‌کم دست به فروش می‌زنند.(در ادامه مقاله حمایت و مقاومت در فارکس را هم بخوانید)

از طرفی دیگر خریدارها دیگر متقاعد نمی‌شوند که قیمت افزایش داشته باشد و کمتر دست به خرید می‌زنند. این گونه در یک خط مقاومت با افزایش عرضه و کاهش تقاضا و در نهایت با کاهش قیمت روبه‌رو می‌شویم. همین موضوع درباره خط حمایت و تغییر روند قیمتی شاهد هستیم؛ اما در برخی مواقع شاهدیم که جو هیجانی یا به هر علتی دیگر خط مقاومت یا خط حمایت شکسته می شود. مثلاً در همان مثال ارزی خط مقاومت ۲۵ هزار تومانی به راحتی با حجم بالا و قاطعیت شکسته شد و تبدیل به یک خط حمایتی برای قیمت ارز شد که امروز شاهد این هستیم که در این قیمت ارز رنج می‌خورد.

خط حمایت و یا مقاومت

بنابراین یک خط حمایت و یا مقاومت بر اثر تفکر ذهنی و جو روانی شکل می‌گیرد، گرچه روند گذشته سهم نیز بر این خط حمایت و مقاومت تأکید می‌کند اما عامل اصلی تعیین کننده همان تفکر و رفتار عمومی معامله گران است. همین فلسفه در پولبک نیز به وضوح قابل مشاهده است.

وقتی یک سهم خط مقاومتی خود را می‌شکند، از آنجایی که برخی سهامداران نسبت به حد سود خود راضی هستند شروع به خروج از سهم می‌کنند. این گونه عرضه بیشتر و تقاضا کمتر می شود؛ بنابراین قیمت سیر کاهشی پیدا می‌کند؛ اما شکسته شدن خط مقاومت خریداران را دلگرم به ادامه مسیر می‌کند.

از این رو کم‌کم عرضه و تقاضا در حوالی خط مقاومت شکست شده یا همان خط حمایتی جدید متعادل می شود. سپس با افزایش تقاضا قیمت دوباره به روند صعودی خود ادامه می‌دهد. این روند برگشت به خط شکسته شده و ادامه مسیر قبلی را پولبک می‌گویند. همین مثال را می توان در سیر نزولی نیز زد.

پولبک و چند نکته بسیار مهم

پولبک و چند نکته بسیار مهم

اولین نکته مهمی که در پول بک می توان آن را مورد بررسی قرار داد این است که آیا کندل ها و انواع آنها پولبک همیشه اتفاق می‌افتد؟ پولبک یک روند یا یک اندیکاتور نیست که همیشه حضور داشته باشد. به هر حال شرایط سهم و سهامداران و بازی نهنگ ها و حقوقی‌های آن می‌تواند تأثیر مستقیم در این موضوع داشته باشد؛ بنابراین عملاً نمی‌توان انتظار داشت که پولبک در تمامی روندهای شکست صعودی یا نزولی اتفاق بیفتد.

طبق یک آمار می توان گفت که به صورت تجربی در بیش از ۵۰ درصد روندها ما شاهد پولبک هستیم؛ یعنی تقریباً می‌توانیم هنگام ورودهای خود در سهام‌های مختلف منتظر پولبک باشیم؛ اما در مورد خروج باید سایر موارد و اندیکاتورها را مورد بررسی قرار دهیم. در این صورت پولبک به تنهایی کارایی ندارد.

نکته مهم دیگر در مورد پولبک، تفاوت آن با اصلاح است. برخی پولبک را اصلاح یا استراحت سهم می‌دانند و فکر می‌کنند که یک نمودار با زدن پولبک وارد فاز اصلاحی خود شده و آن را به اتمام رسانده است؛ اما واقعیت این است که اولاً پول بک بسیار سریع‌تر از اصلاح رخ می‌دهد. معمولاً پولبک در ۳ تا ۵ روز کاری کارش را تمام می‌کند اما اصلاح از نظر زمانی و قیمتی طولانی‌تر می‌باشد. به جز این، اصلاح جز امواجی است که یک سهم ایجاد می‌کند و در موج شماری را مورد محاسبه قرار می‌گیرد در حالی که پولبک جز امواج نیست و نهایتاً بتوان از آن به عنوان ریزموج نام برد.

نکته مهم دیگر در مورد تفاوت پولبک با اصلاح سهم این است که در یک روند شکست خطوط حمایتی و یا مقاومتی، ممکن است پولبک های ناموفقی ایجاد شود، یعنی به جای این که پولبک نقش بوسه خداحافظی را داشته باشد دوباره به زیر خط مقاومتی یا روی خط حمایتی خودش برگردد.

از این رو معمولاً گفته می شود بهترین حالت و کم ریسک ترین نقطه ورود در یک سهم زمانی اتفاق می‌افتد که شما بگذارید پولبک تمام شود و حرکت جدید شروع شود. بعد از شروع حرکت جدید اقدام به ورود کنید. البته شکست قوی که یکی از نشانه‌های آن شکست با حجم بالای معامله است از نیازهای اطمینان به پولبک است.

کندل یکی از مهم ترین ابزارها برای تحلیل تکنیکال

سه نوع نمودار در تحلیل وجود دارند که در تمامی آن ها محورهای افقی و عمودی نمودار قیمت و زمان هستند.

نمودارها می توانند میله ای، خطی و یا کندل باشند و هر کدام از آن ها نقش ویژه ای در تحلیل تکنیکال ایفا می کنند.

از پر کاربردترین نمودارها که تمام تحلیل ها بر مبنای آن ها صورت می گیرد، نمودار کندل هستند. در این نمودارها هر کندل به تنهایی قیمت های شروع، پایان، بالاترین و کمترین قیمت را نمایش می دهد.

کندل در بورس نمایانگر چه چیزی است؟

کندل یک شمع است که بر اساس تایم فریم های معاملاتی شکل می گیرد. اگر تایم فریم روزانه باشد، هر کندل یک روز طول می کشد تا تکمیل شود.

کندل ها از دو بخش اساسی تشکیل شده اند: بدنه و سایه

بدنه کندل ها دارای دو رنگ هستند ( رنگ پر شده وسط آن) یا سیاه رنگ هستند و یا سفید رنگ.

اگر کندل سفید باشد قیمت پایانی معامله بالاتر (بزرگتر) از قیمت شروع معامله است و به عبارت دیگر نشان دهنده روند صعودی در آن روز یا تایم فریم مشخص شده است.

در صورتی که بدنه کندل سیاه رنگ باشد، قیمتی که معامله در آن به پایان می رسد پایین تر و کوچکتر از قیمت آغازین معامله در شروع تایم فریم است و کندل های سیاه رنگ نشان از روند نزولی قیمت در آن تایم را دارند.

بخش دوم کندل ها را سایه ها تشکیل می دهند که به آن ها سایه ی پایینی و یا سایه بالایی می گویند و این سایه ها بازه های قیمتی ( بیشترین و کمترین بازه) را در تایم فریم مشخص شده نشان می دهند.

در حالت کلی کندل سفید یعنی در آن تایم فریم قیمت سهم افزایش یافته است و اگر کندل سیاه باشد یعنی قیمت سهم در آن تایم فریم کاهش یافته است.

الگوهای شمعی

کندل ها در بازار سرمایه

همانگونه که در شکل بالا مشاهده می شود بالاترین نقطه ای که در سایه کندل تشکیل می شود به عنوان نقطه اوج قیمتی سهم در نظر گرفته می شود و پایین ترین بخش سایه که در زیر کندل شکل می گیرد کف قیمتی سهم را نمایش می دهد.

در کندل سفید رنگ قیمت بسته شدن سهم در بالای کندل و در کندل سیاه رنگ در پایین کندل شکل گرفته است.

الگوهای شمعی در تحلیل تکنیکال

توسط الگوهای شمعی روند قیمتی یک سهم شناسایی می شود. یعنی توسط الگوهای شعمی می توان تشخیص داد که این سهم در حال رشد است یا نزول و همچنین توسط این کندل ها می توان از سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال استفاده کرد.

انواع الگوهای شمعی:

الگوهای تک کندلی:

الگوهای تک کندلی از یک کندل تشکیل شده اند و تحلیل ها بر مبنای همان یک شمع انجام می شود.

الگوهای تک کندلی خود به چند دسته تقسیم بندی می شوند:

الگوهای بولیش (ماروبوزو): این نوع از کندل ها نشان دهنده روند صعودی در یک نماد و دارای بدنه سفید هستند . در شمع بولیش چیزی تحت عنوان سایه وجود ندارد و آن چه که شمع را تشکیل داده است تنها بدنه آن است.

بولیش در زبان انگلیسی به معنای گاو است و گاو در بازار سرمایه جهانی کندل ها و انواع آنها نشان دهنده صعود قیمت هاست. هر جا شمع بولیش مشاهده شود با در نظر گرفتن سایر پارامترها می توان پیش بینی کرد که یک روند صعودی در انتظار سهم است. در یک روند نزولی وجود کندل بولیش باعث می شود که روند صعودی شود.

الگوهای بیریش: این الگوها در یک روند نزولی شکل می گیرند و رنگ بدنه آن ها سیاه رنگ است. در شمع بیریش هیچ سایه ای وجود ندارد و تنها یک بدنه با رنگ مشکی الگو را تشکیل داده است. وجود یک کندل بیریش در روند صعودی باعث می شود که روند نزولی شود.

بیریش در زبان انگلیسی به معنای خرس است و خرس در بازار سرمایه جهانی نشان دهنده افت قیمت و یا نزول می باشد. مشاهده شمع بیریش در یک نمودار به عنوان یک هشدار در نظر گرفته می شود و هر جا که شمع بیریش مشاهده می شود باید با دقت بیشتری نماد را بررسی کرد.

الگوی هنگینگ من: هنگینگ من در انگلیسی به معنای مرد به دار آویخته است. این الگو دارای یک بدنه بسیار کوچک و سایه بسیار بزرگ است. این کندل در یک روند نزولی تشکیل می شود و دارای بدنه سیاه رنگ ( قرمز رنگ) است. پس از روند صعودی اگر کندل هنگینگ من شکل بگیرد روند نزولی می شود.

الگوی هنگینگ من

الگوی چکش برعکس: این الگو از نظر ظاهری دقیقا مشابه الگوی هنگینگ من است با این تفاوت که شمع ۱۸۰ درجه چرخیده باشد. الگوی چکش برعکس دارای بدنه سفید رنگ است و در روندهای صعودی شکل می گیرد. در یک الگوی نزولی اگر الگوی چکش برعکس ظاهر شود روند صعودی می شود.

الگوی چکش برعکس

الگوی شوتینگ استار: این الگو اگر در جایی تشکیل شود بعد از این کندل روند نزولی خواهیم داشت. الگوی شوتینگ استار مشابه با الگوی چکش برعکس است با این تفاوت که رنگ بدنه آن سیاه رنگ است. وجود شوتینگ استار روند را از صعودی به نزولی تغییر خواهد داد

الگوی شوتینگ استار

الگوی چکش: این الگو در هر جایی که تشکیل شود نوید بخش شروع روند صعودی است. رنگ بدنه آن سفید رنگ و از نظر شکل ظاهری مشابه با هنگینگ من است. این الگو مانند سایر الگوهای تک کندلی صعودی باعث می شود که روند پس از کندل چکش صعودی شود.

نکته قابل توجه این است الگوهای کندل به تنهایی نمی توانند سیگنال های خرید و فروش صادر کنند و لازم است که این الگوها در کنار سایر ابزارها و روش های تحلیلی قرار بگیرند تا بتوان به خرید و یا فروش یک سهم اقدام کرد.

الگوهای تک کندلی روند تغییر می دهند و روندی که در انتظار سهم است هم رنگ با رنگ بدنه کندل است. به طور مثال اگر در یک روند نزولی الگوی بولیش که رنگ آن سبز و صعودی است شکل بگیرد، یعنی احتمال آن که روند پس از این کندل سبز رنگ و صعودی شود بسیار است.

الگوهای کندل استیک (شمعی) در تحلیل بازار سرمایه

نمودار کندل استیک یک تکنیک نموداری است که برای نشان دادن تغییرات قیمت در طول زمان استفاده می شود. هر کندل اطلاعات 4 نقطه از قیمت باز شدن، قیمت بسته شدن، بالا و پایین را ارائه می دهد. همچنین به طور خلاصه به عنوان کندل “candles” شناخته می شود.

کندل استیک چیست؟

‌نمودار کندل استیک روشی است برای نشان دادن قیمت ها – یعنی باز ، بالا ، پایین و بسته – یک دارایی برای یک دوره مشخص. تصور می شود که نمودارهای کندل‌استیک از معامله گران برنج ژاپنی در قرن 18 نشات گرفته است. آنها هنوز یکی از محبوب ترین روش های نمایش قیمت بازارهای مالی هستند.

به تفاوت bull” candle” (سبز) و bear” candle” (قرمز) توجه کنید.

انواع کندل استیک

کندل استیک

وقتی قیمت باز کندل استیک کمتر از بسته شدن باشد، کندل صعودی است، در حالی که عکس آن درست است. یک کندل استیک خلاصه خوبی از نحوه رفتار قیمت در طول دوره نمودار ارائه می دهد. همه ابزارهای نمودار به شما این امکان را می دهند که دوره نمودار کندل را از دوره های یک دقیقه ای به یک هفته یا ماه در هر کندل تغییر دهید.

رنگهای انتخاب شده تنها یک گزینه است که معامله گر می تواند آن را تغییر دهد. اکثر سیستم عامل های نمودار به طور پیش فرض سبز/قرمز یا سفید/سیاه هستند. این به معامله گر اجازه می دهد تمایلات بازار را به سرعت مشاهده کند (با استفاده از رنگ ها) و درک خوبی از نحوه رفتار قیمت ها در مدت زمان انتخاب شده داشته باشد.

معامله گران چگونه از نمودار کندل استفاده می‌کنند؟

همانطور که کندل استیک ها حرکت دارایی را در دوره تعیین شده نشان می دهند، می توانند از نظر بصری تمایل صعودی یا نزولی را نیز نشان دهند. به ویژه هنگامی که کندل استیک ها به صورت گروهی در نظر گرفته می شوند. معامله گران به این الگوها، کندل استیک می گویند.

نمودار کندل به کل معاملات بیت کوین و ارزهای دیجیتال بسیار مرتبط است. برای یادگیری اینکه چگونه نمودارهای کندل می توانند معکوس صعودی یا نزولی را نشان دهند، بر اساس این شاخص‌ها و از این روند جلو بروید!

از آنجا که کندل استیک‌ها از داده های خام قیمت و به روزرسانی، به محض اتمام دوره استفاده می کنند، گفته می شود که الگوهای کندل شاخص‌های “پیشروی” هستند و نه “عقب ماندگی”. این امر باعث می شود که تشخیص الگوی شمعدانی در دارایی های تجاری شما ضروری باشد.

نگاهی به کندل ها و الگوهای کندلی (بخش پایانی)

این الگوها از ترکیب سه کندل ساخته شده اند. از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

ستاره صبحگاهی

ستاره شامگاهی

ستاره صبحگاهی یا Morning Star

محل قرارگیری این الگو در پایان یک حرکت نزولی می باشد و پس از مشاهده این الگو انتظار صعود قیمت را داریم. ابتدا یک کندل نزولی در چارت مشاهده می شود. سپس کندل کوچکی داریم که در واقع نشان دهنده بی تصمیمی در بازار است. در نهایت سومین کندل یک کندل صعودی می باشد که تقریبا بیش از نیمی از کندل اول را پوشش داده است. البته گاهی اوقات کندل سوم به صورت کامل کندل اول را پوشش می دهد و یا حتی از آن فراتر می رود که نشان دهنده قدرت الگو می باشد.

پس از مشاهده این الگو می توان وارد پوزیشن خرید شد.

ستاره شامگاهی یا Evening Star

این الگو در اواخر یک حرکت صعودی دیده می کندل ها و انواع آنها شود. ابتدا یک کندل صعودی داریم و سپس یک کندل کوچکتر مشاهده می شود. بعد از آن کندل نزولی بوجود می آید که بیش از نیمی از کندل اول را پوشش می دهد. البته اگر بتواند کل کندل اول را پوشش بدهد نیز حالت بسیار مناسبی خواهد بود.

پس از شکل گیری الگوی ستاره شامگاهی می توان اقدام به فروش کرد.

البته ستاره شامگاهی و صبحگاهی بیشتر در زمینه تشکیل ساختارهای قیمتی و جریان سفارشات کاربرد دارند که این مباحث مربوط به سطوح پیشرفته تحلیل تکنیکال می باشند.

دوجی ها (Doji)

دوجی ها نیز نوعی دیگر از کندل ها می باشند. مهمترین مشخص دوجی ها داشتن بدنه های بسیار کوچک است. در واقع در یک دوجی، قیمت آغازین (Open) و قیمت پایانی (Close) به یکدیگر نزدیک هست.

چهار نوع دوجی در چارت مشاهده می شود که عبارتند از:

دوجی نرمال (Normal Doji)

دوجی سنگ قبر (Gravestone Doji)

دوجی سنجاقک (Dragonfly Doji)

دوجی چهار قیمت (Four Price Doji)

دوجی نرمال

این دوجی حالت بی تصمیمی را نشان می دهد و این را میتوانیم از بدنه کوچکی که در وسط کندل ایجاد شده است متوجه شویم. در واقع قیمت نوساناتی را به سمت بالا و پایین ایجاد کرده است اما نه خریداران و نه فروشندگان در کنترل اوضاع موفق نبوده اند. در نهایت قیمت پایانی در نزدیکی قیمت آغازین تثبیت شده است و یک دوجی نرمال بوجود آمده است.

این الگو در مبحث جریان سفارشات کاربرد زیادی دارد.

دوجی سنگ قبر

حتما نظرتان به سایه بالای این الگو جلب شده است. بله احتمالا درست متوجه شده اید. این دوجی در حال نمایش قدرت فروشندگان است. بنابراین اگر پس از یک حرکت صعودی مشاهده شود، می توان از آن به عنوان سیگنالی در جهت فروش استفاده کرد.

دوجی سنجاقک

کاملا معکوس دوجی سنگ قبر است. در این یک سایه بلند در پایین داریم که نمایانگر قدرت خریداران است. بنابراین اگر این الگو در پایان یک حرکت نزولی مشاهده شود، می تواند سیگنالی در جهت خرید باشد.

دوجی چهار قیمت

این دوجی کاربرد خاصی ندارد. تنها چیزی که نشان می دهد این است که بالاترین، پایین ترین، قیمت آغازین و قیمت پایانی همگی در یک قیمت بوده اند و تغییر خاصی نکرده اند. به عنوان مثال در روزهایی که در بازار سهام ایران صف های خرید و فروش تشکیل می شوند، چون قیمت در همان ابتدای کار ۵ درصد صعود و یا نزول را تجربه کرده و سپس صف خریداران یا فروشندگان تشکیل می شود، پس قیمت open, high, low, close همگی در یک سطح هستند.

یا زمان هایی که در بازار هیچ معامله انجام نمی شود (مخصوصا در تایم فریم های پایین تر) یک کندل ها و انواع آنها دوجی چهار قیمت شکل می گیرد تا نشان دهد که نوسانی در بازار وجود نداشته است.

ابهام زدایی: در بازارهای معاملات ارز و فلزات چون تعداد معاملات بسیار زیاد است، هیچگاه یک دوجی چهار قیمت مشاهده نمی شود. اما اگر این دوجی را در یک روز کاری عادی مشاهده کردید، احتمالا به دلیل مشکل در پلتفرم معاملاتی کارگزاری شماست. گاهی اوقات دوجی های چهار قیمت را در روزهای تعطیل بازار مثل شنبه و یکشنبه نیز مشاهده میکنیم که باز هم مسئله مربوط به کارگزار می شود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.